۱۳۸۷ آذر ۳۰, شنبه

آنجا كه حقيقيت گم مي شود ؟


خانم مريم فرهمند كارشناس مترجمي زبان!!! در مطلبي تحت فمينيسم و لزبينيسم (كتاب زنان، فصلنامه شوراي فرهنگي و اجتماعي زنان، سال 7، شماره 28، 1384) كه در سال 86 نيز e-book آن نيز منتشر شده است مطالبي ذكر كرده است :

خوردن، لذتي را در پي دارد، اما هدف و خاصيت اصلي آن، حفظ سلامتي و كسب انرژي است. امور جنسي نيز همراه لذت است، اما هدف آن توليد نسل و بقاي نسل مي‌باشد كه با فعل همجنس‌گرايي ميسر نمي‌شود، بلكه يك نوع تحريف در امور جنسي است

چه جالب است كه خانم فرهمند رابطه جنسي را محدود به توليد و بقاي نسل مي داند . خانم فرهمند عزيز طبق گفته هاي شما بايد عمو و زن عموي من كه 25 سال زندگي عاشقانه اي را شروع كرده اند ولي بچه دار نشده اند بايد از هم جدا شوند زيرا رابطه جنسي آنها بدون هدف مي باشد . آري شما ازدواج را محدود به توليد نسل مي دانيد و آن را اينگونه حقير كرده ايد .راستي بايد به پدرم و مادرم و تماي زوج هاي ايراني بگويم كه در رابطه جنسي شما فقط بايد خروج و ورود صورت گيرد و هيچگاه نبايد همديگر را در آغوش بگيرند و ببوسند زيرا با هم آغوشي و بوسه رابطه جنسي آنها منجر به توليد فرزند نمي شود و بي هدف است


در قرآن و كليه متون اسلامي (شيعه و سني) همجنس‌گرايي فعل حرام و مستحق مجازات است. در قرآن‌كريم داستان حضرت لوط(ع) به عنوان نمونه‌اي از غضب الهي برگناهكاران و همجنس‌گرايان مطرح شده است

خواهر گرامي خانم فرهمند خواهش مي كنم اگر تا به حال همت به خواند تفسير الميزان نكرده ايد كمي وقت بگذاريد و تفسير لوط را بخوانيد . حال نمي دانم چگونه شما لواط و همجنس بازي را همجنس گرايي مي خوانيد . در قرآن مجازاتي براي زنا نيز ذكر شده است آيا بايد رابطه زناشويي شما را هم نفي كنيم كه شما به خاطر عمل تجاوز ( لواط ) همجنسگرايي را نفي مي كنيد . خواهر گرامي همجنسگرايي = رابطه اي عاطفي و جنسي برابر ميان دو همجنس بالغ لواط و همجنس بازي = رابطه اي صرفا جنسي با با همجنس خويش كه فردي در اين عمل مورد تجاوز قرار مي گيرد آيا به نظر شما اين دو با هم برابرند .

حرمت همجنس‌گرايي (چه زن و چه مرد) از قوانين لايتغير اسلام است كه هيچ‌گونه خدشه‌اي به آن وارد نمي‌شود، به طوري كه در جوامع اسلامي همجنس‌گرايي به هيچ عنوان مجاز و رايج نيست

خانم محترم ، لازم است بدانيد كه من نمي دانستم فميسنيم چيست ، در ضمن نمازم از 9 سالگي شروع شده ،‌ در ضمن نه تا به حال كشوري غربي سفر كرد ه ام ، نه ماهواره اي دارم كه همجنسگرايي را از بيگانگان دريافت كنم خانم محترم من يك مسلمان و همجنسگرا هستم آري مشكل شما دقيقا اين مي باشد كه مسئله اي كه در درون كشور اسلامي ما موارد متعددي وجود دارد مربوط به كشورهاي بيگانه مي دانيد و فرياد سر مي دهيد . خانم محترم اما اي كاش در اين مقاله به همجنسگرايان در ايران مي پرداختيد تا آن چه را كه نمي دانستيد بدانيد بدانيد كه پزشكان ايراني نيز همجنسگرايي را بيماري نمي دانند و بسياري از هوطنان شما بدون اينكه غربي باشند همجنسگرا هستند . هوطناني كه در كشوري مسلمان ،‌در خانواده اي مسلمان پرورش يافته اند و خود نيز افرادي مذهبي بوده اند . خانم فرهمند عزيز نمي دانم نوشته شما طبق كدامين جبر و اجبار و يا بر مبناي كدامين هدف سياسي نوشته شده است كه به مقوله همجنسگرايي اينگونه پرداخته ايد ولي خواهر عزيزم در اين راه كه قدم گذاشته ايد بهتر است چراغي نيز همراه خويش داشته باشيد زيرا شما مدتهاست كه حقيقت را گم كرده ايد و به بيراه اي مي رويد كه انتهاي آن خدا داند به كجا رسد . لطفا چراغي را همراه خويش بيريد و چشمهايتان را بيشتر باز كنيد.

چرا فیلتر شدم

فيلترينگ وبلاگم بزگترين ضربه اي بود كه ديروز به من وارد شد آخر چرا مگر در وبلاگم چه نوشته بودم جز فرياد عشق و برابري و آزادي كه اينگونه با من برخورد مي شود. بلاگفا و پرشين بلاگ كه وبلاگهايم را مسدود مي كنند و حال نيز فيلترينگ وبلاگهاي دوستانم به من نيز سرايت كرد . اما مگر در وبلاگ من چه نوشته بود ؟ وبلاگ من كه عاري از هر گونه عكسي بود و نوشته هايم نيز كه چيزي جز درد ورنج نبود . پس چرا ؟ حال مي دانم آن لنگ كفش آخر را به سوي چه كسي پرتاب كنم آن را به سوي كسي پرتاب مي كنم كه وبلاگم را فيلتر مي كند حتي بدون اينكه به من بگويند چرا ؟

۱۳۸۷ آذر ۲۸, پنجشنبه

مادرم کفشهایم کو...


مادرم كفش هايم كجاست مي خواهم آنها را پرتاب كنم كه شايد من هم اسطوره !!! شوم .
مي خواهم در سرزميني كه براي پرتاب كفش به روي يك انسان جشن مي گيرند كفش هايم را پرتاب كنم مادرم كفشهايم كو مي خواهم آنها را به سوي كاجي كه نماد نعمت پروردگارم مي باشد پرتاب كنم زيرا دانستنم پرتاب كفش در ايران ما ارزش شده است و تمامي رسانه هايمان از آن تعريف مي كنند دانستم پرتاب كردن كفش يعني نوعي فرياد حق و آزادي !!!
مادرم بگو كفش هايم كجاست
مي خواهم آنها را به سوي آقاي احمدي نژاد پرتاب كنم آنگاه كه همجنسگرايي در ايران انكار كرد ؟
مي خواهم آنها را بسوي محسن كديور پرتاب كنم آنگاه كه همجنسگرايان را نفي كرد ؟
مادرم كفش هايم كو مي خواهم آنها را بسوي فهيمه خضر حيدري( روزنامه نگار) پرتاب كنم آنگاه كه به ما فحش مي داد.
مادرم كفش هايم كو مي خواهم آنها را بسوي بهروز مدرسي( روزنامه نگار ) پرتاب كنم ( چون ما را بيمار مي خواند و آرزوي درمان ما را مي كند )
مادرم كفش هايم كو مي خواهم آنها را بسوي دكتر اوحدي پرتاب كنم آنگاه كه برهنگي را به ما وابسته دانست

مادرم كفهشايم كو مي خواهم آنها را بسوي تمامي دوستانم پرتاب كنم ( چون همجنسگرايان را ... مي خوانند )

مادرم كفش هايم كو مي خواهم آنها بسوي آن فرد ناشناسي پرتاب كنم كه در وبلاگم فحش هايي نثارم كرد.

مادرم كفش هايم كو مي خواهم آنها را بسوي تمامي مخالفان همجنسگرايي پرتاب كنم
زيرا شما به من ياد داده ايد هر جا كه نمي توانم از حقم دفاع كنم كفش پرتاب كنم . اما مادرم به خبرنگاران و رزنامه نگاران بگوييد كه در منزل ما صف نكشند زيرا من با هيچ كس مصاحبه نمي كنم و دوست ندارم فيلم ها و عكس هايم در تلويزيون و روزنامه ها پخش شود .

- : قربان پسر متواضعم بروم . بيا مادر جان اين هم كفش من آن را سوي هر كسي مي خواهي پرتاب كن . و من مانده ام اين كفش آخر را به سوي چه كسي پرتاب كنم. راستي شما مي دانيد اين كفش را به سوي چه كسي پرتاب كنم .

۱۳۸۷ آذر ۲۱, پنجشنبه

نظراتی که حذف شد

دوست عزیری به عنوان خوشگل پرست در وبلاگ من چندین نظر داد ه بود که بنا به صلاحدید دوستان و خودم نظرات او حذف شد
حال این نظرات و خودتان قضاوت کنید که آیا حذف آنها صحیح بوده سات یا نه ( قسمتی از شماره دوست عزیزم خوشگل پرست را نیز حذف کردم )


ناشناس گفت...
من همجنسگرا ام و دنبال کسی می گردم که بهش ... بدم یا باحاش ... کنم چون چند وقتیه از آخرین تجربم گذشته ودلم واسه یه رفیق که همه چیزمو به پاش بریزم لک زده !من منتظر میل هر عزیزی که اهل حاله میمونم !می بوسمتون !s.khoshgelparast079@yahoo.com
December 1, 2008 10:45 PM
خوشگل پرست گفت...
سلام عزیزم !من پسری تهرانی ام و20سالمه ! چند وقتی میشه که نه به کسی ...دادم نه با کسی ... کردم و دنبال یه رفیق خوشگل همجنسگرا می گردم تا هر چه دارم به پایش بریزم اگر کسی رو سراغ داری بی خبرم نذار !می بوسمت عزیزم !s.khoshgelparast079@yahoo.com
December 1, 2008 10:47 PM
ناشناس گفت...
0936468
December 11, 2008 3:59 AM

dh گفت...
s.khoshgelparast079@yahoo.com0936468
December 11, 2008 4:36 AM

۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

تقاضا از دوستان تهرانی

متن زیر در وبلاگ دکتر اوحدی ذکر شده است از دوستان تهرانی خواهشم می کنم اگر کسی می تواند
در این کارگاه آموزشی شرکت کند . زیرا بسیار برایم جالب است رویکرد پیشگیرانه ودرمانی که جناب آقای دکتر از آن سخن می گوید چیست و کسی از دوستان اگر بتواند گزارشی از این کارگاه را در اختیار سایر دوستان قرار دهد .



نخستین کارگاه آموزشی تخصصی « همجنس گرایی و دوجنس گرایی »

با توجه به رشد نگران کننده ی همجنس گرایی ( هوموسکسوالیتی ) و دوجنس گرایی ( بای سکسوالیتی )!!! - که از پیامدهای ناخوشایند و آسیب زای همه گیری ( اپیدمی ) بحران هویت ( IDENTITY CRISI ) هم هست - نخستین کارگاه آموزشی تخصصی « همجنس گرایی ( HOMO SEXUALITY ) و دوجنس گرایی ( BI SEXUALITY ) » دکتر بهنام اوحدی از تاریخ 5 دی ماه۱۳۸۷ طی هشت ساعت ( دو جلسه ی چهار ساعته ) ، با « رویکرد پیشگیرانه و درمانی »!!! ، برای دستیاران و دانش آموختگان روان پزشکی و دانشجویان پزشکی ، روان شناسی ، مشاوره ، مددکاری ، علوم تربیتی و پیرا پزشکی برگزار می شود.

دانش جویان و دانش آموختگان علاقه مند به شرکت در این کارگاه دو روزه ی « تخصصی و بالینی » می توانند به مرکز مشاوره و آموزش رها ، واقع در تهران ، خیابان فلسطین شمالی ، نرسیده به بلوار کشاورز ، کوی شهید میر سرابی ، شماره ی ۱ مراجعه نموده و یا با تلفن های ۸۸۹۷۱۶۰۷ ، ۸۸۹۵۴۹۲۸ و ۸۸۹۶۴۹۴۳ تماس بگیرند.


به شرکت کنندگان در این کارگاه گواهی و مدرک معتبر با امتیاز بازآموزی از سوی نظام مشاوره و روان شناسی داده خواهد شد.

۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

سه برداشت

در ماهنامه چراغ شماره آخر ( به مدير مسئولي آرشام پارسي ) متني به عنوان فرياد بغض يك همجنسگرا نوشته بود كه در قسمتي از آن نوشته بود : به دليل فشارهاي جنسي به در خواست رابطه جنسي با يكي از دوستان دگرجنس گرا پاسخ گفتم و با تمام سختي ها به دورترين شهري كه در آن جا زندگي مي كرد، رفتم تا عطش شهوتم را فرو كاهم

برداشت اول :
چه كسي چه چيزي به ما چنين جسارتي داده است كه به دليل سختي هاي موجود تن به روابط نامشروع دهيم كدام دين،‌كدام پيامبر ؛ كدامين فرقه ،كدامين فرد رابطه جنسي را تنها براي كاهش عطش شهوت به صورت ناشروع دستور مي دهد به جاي آن دوست عزيزم كه فريادي از بغض دارد فرياد من همراه بغض و گريه است كه چراغ چگونه توانسته در شماره آخر سه داستان از همجنسگرايان بنويسيد كه در هر سه داستان از رابطه نامشروع جنسي سخن مي گويد و يا اينكه در چراغ شماره 47 به سردبيري ساقي قهرمان باز هم از رابطه جنسي نامشروع ميان يك دگر جنسگرا و همجسنگرا سخن مي گويد كه همجنسگرايان را در نقش يك ارضا كننده 10 دقيقه بيش نمي بينم كه فقط بلد است خوب س.... بزند . آري فرياد من همراه بغض است فريادي از اينكه چرا هر گاه به وبلاگهاي دوستانم سر مي زنم جز عكسهاي عريان چيزي نمايان نيست عكسهايي كه جز برانگيخت شهوت نه كمكي به ما مي كند نه اطلاعاتي به ما مي دهند
غريزه جنسي ،‌ بوسه ،هم آغوشي همبستر شدن ، دخول و خروج رو نفي نمي كنم اما چگونه اين نياز جنسي خويش را برآورده كنيم مهم است آيا چون در جامعه اي زندگي مي كنيم كه يكسري محدويدت ها داريم بايد تن به هر گناهي زنيم آيا چون محدويم بايد به عمل نامشروعي تن دهيم پس خويشتن داري ما كجا مي رود .

برداشت دوم :
جوانان همجنس گرا بايد چگونه نياز جنسيشون رو برطرف كنند . او جووني كه ناچار به رابطه اي جنسي غير مشروع مي دهد بايد چه كار كند . مگر نه اينكه امام صادق فرموده است : هر گاه به گناه مي افتيد ازدواج كنيد حال اين جوان همجنسگرا كه در اين جامعه نميتواند ازدواج كند بايد چه كند تا چه زمان بايد غريزه جنسي را كه خداوند به او عطا كرده است سركوب كند . چگونه ما مي توانيم بفهيم چه بر سر آن جوان آمده است كه حاضر شده است نياز جنسي خويش را اينگونه برطرف كند .

برداشت سوم :
من نمي توانم در اين مورد قضاوت كنم چون هيچ گاه نمي توانم خود را جاي آن جوان بگذارم چون هيچ كسي نمي تواند جاي ديگري قرار گيرد تنها خداي بزرگ مي تواند در مورد آن جوان قضاوت كند .

۱۳۸۷ آذر ۵, سه‌شنبه

کارت عروسی من

شاید بتوانند جسمم را به زور به کنترل خویش در آوردند ولی آیا ذهن و فکر من را نیز می توانند متعلق به خود کنند.
به همین راحتی کارت عروسی خویش را در ذهن خویش به تصویر می کشم حال آنان هر چه می خواهند بگویند

۱۳۸۷ آبان ۲۶, یکشنبه

آقای اوحدی شما چرا ...

ر وبلاگ دكتر بهنام اوحدي به آدرس http://www.1RAVANPEZESHK.BLOGFA.com/ مطلبي با عنوان گی نمایی از عوارض اختلال بحران هویت است نوشته شده كه در زير قسمتهايي از آنرا نوشته ام :

یکی از آسیب هایی که دامان پسران جوان را گرفته است ، پدیده ی روزافزون « GAY LOOKING ( گی نمایی : آراستن ناهم جنس گرایان به مانند برخی هم جنس گرایان مرد ) » است که به ویژه در تهران و برخی دیگر کلان شهرها با تاسف شاهد آن بوده و هستیم.
سه سالی می شود که چه در شمال ، چه در مرکز ، چه در جنوب تهران - از شرق تا غرب - پسران جوان و میان سال زیادی را دیده ام که به عمد ، آن چنان شلوارهای فاق کوتاه - لطفن بخوانید : « بدون فاق » !! - را به پا می نمایند که قمبل و باسن مبارک شان ، تراشیده یا پشمینه ، نیمه بیرون در پیش چشمان شرم گین و شگفت زده ی دیگر مردمان بی چاره ، درمانده و نگون بخت باشد
افسوس و اندوه که مدرنیته ( تجدد ) و به روز شدن برای شمار فراوانی از مردان جوان ما معنایی جز همانند سازی آنان با فرومایه ( پست ) ترین و بد فرجام ترین لایه های اجتماع فرنگستان نیافته است !!!
در همین مدت ، پسران زیادی - اغلب زیر بیست و دو سه سال - را می توان دید که هم چون همجنس گرایان مرد مفعول ( BOT یا V-more B ) خود را آراسته و پوشش برای خود برگزیده اند.

مطالبي كه از متن فوق مي توان فهميد ؟
1 - برهنگي باسن هاي تراشيده و پشمينه وي‍ژگي افراد همجنسگرا به خصوص همجنسگرايان مفعول مي باشد .
2 -همجنسگرايان جز پست ترين و بد فرجام ترين لايه هاي اجتماع فرنگستان مي باشند كه دگر جنسگرايان نبايد همانند آنان شوندو لي متاسفانه جوانان دگر جنسگرا همچون همجنسگرايان شده اند و به برهنگي دچار شده اند و بايد براي آنان افسوس و اندوه خورد


برادر بزگتر جناب آقاي اوحدي دكتر روانپزشك !!! شما ديگر چرا ؟

دكتر عزيز ،‌برادر بزگتر، من محمد حسين فهيم جواني 21 ساله و همجنسگرايي مفعول مي باشم اما هيچ گاه به برهنگي رو نياورده ام حال اين برهنگي هر چه مي خواهد با شد چه باسن تراشيده و يا پشمينه . و همچنين ابرو و مويي نیز از صورتم برنداشته ام. حال نمي دانم شما طبق كدامين مستندات به اين نتايج عجيب رسيده ايد كه برهنگي متعلق به همجنسگرايان مفعول مي باشد . نمي دانم چگونه است كه اختلال بحران هويت جوانانتان را كه نتيجه تربيت شما مي باشد را گي نمايي مي خوانيد . دكتر عزيز آيا زمان آن نرسيده است كه به فكر دنيايي ديگر و مسئوليت ما در برابر گفته ها و نوشته هايمان در برابر خداي بزرگ باشيم . نمي دانم چرا بايد مسئله همجنسگرايي را بايد اينگونه بيان مي كرديد آيا شما نيز همچون آن خانم خبرنگار از ترس مخالفانتان اينگونه نوشته ايد و يا اينكه علم شما هنوز به بلوغ نرسيده است .
به هر حال باید تاسف خورد که ...

آن پيرمرد ...


در موبايل دوستان كليپي را ديدم كه جواني و پيرمردي رابطه اي جنسي برقرار كرده بودند ( جوان فاعل بود و پيرمرد مفعول بود ) مي خواهم در مورد پيرمردي صحبت كنم كه نياز جنسي مفعولانه خويش را چگونه بعد از هفتاد سال اينگونه حقيرانه ارضا مي كنند در مورد پيرمردي مي خواهم صحبت كنم كه نياز جنسي خويش را در بيابان هاي خالي بايد ارضا مي كرد در مورد پيرمردي مي خواهم صحبت كنم كه تن به چه حقارتي داد . پدرجان اي كاش هيچ گاه نياز جنسي خويش را اينگونه حقارت گونه برآورده نمي كردي نمي دانم بايد چه كار مي كردي يا بايد بر نياز جنسي خويش غلبه مي كردي و يا خودارضايي مي كردي ولي چگونه حاضر شدي نياز جنسي خويش را اينگونه در بيابان خالي ارضا كني . اي پدر من نه نصيحت مي كنم نه پند مي دهم چون نياز جنسي شما تقريبا همانند من است ولي من حاضر نيستم هيچ گاه اينگونه حقارت گونه نياز جنسي خويش را بي ارزش كنم آري اگر توانستم ازدواج كنم كه به طريقي مقدس ارضا خواهم شد واگر نتواستم همانند اين سالها استقامت مي كنم و گاهي نيز گناه خود ارضايي را مرتكب مي شوم آنهم یا اینکه در خانه خود و در بستر خويش با خود همبستر ميشوم ولی هیچ گاه تن به آن حقارت در بیابان های خالی نمی دهم

۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

عاشقی ممنوع

11/8/87 را هيچگاه فراموش نمي كنم . روزي كه بعد از مدتها دوباره معشوق خويش را ديدم ولي اينبار با اين تفاوت كه در كنار او راه رفتم و با او سخن گفتم كه با او بودن و در كنار او بودن براي من آرامشي بود هر چند كوتاه ولي تجربه اين آرامش لذت بخش بود . هر چند او همجنسگرا نبود در ضمن متاهل نيز بود و مشكل من را نمي توانست به طور كامل درك كند ولي با مردم عامه ايران متفاوت بود نگاه او به موضوع همجنسگرايي مانند سايرين سطحي نبود و نه مانند دوستانم همجنسگرايي را همجنس بازي دانست بلكه براي او جالب بود كه بيشتر بداند هر چند هيچ گاه نمي تواند كه احساس مقدسي را كه به او داشتم درك كند . و در نهايت دانستم كه احساس من تنها يك احساس يكطرفه مي باشد در ضمن او زن و بچه اش را دوست مي داشت هر چند زماني كه من نيز فهمديم متاهل است دانستم كه اشتباه كرده ام اما اين ملاقات تكليف من را مشخص كرد و دانستم كه چشمهايم را بايد ببندم كه مبادا شيفته كسي شوم دسته و پاهايم را بايد قل و زنجير كنم مبادا بلرزند و بجاي قلبم بايد تكه اي سنگ گذاشت كه براي هيچ معشوقي نتپد . زيرا در اين روابط يكطرفه تنها من آسيب مي بينم و حالا بعد از ملاقات آخر تنها بايد نگاه او را در ذهن خويش تصور كنم و آرامشي را كه بعد از سالها تنها ساعتي بدست آورده بودم ديگر بايد به چشمانم ياد دهم كه ديگر خودشان را خيس نكنند . و بر دستانم علامتي بگذارم كه هيچ گاه فراموش نكنم كه عشق و عاشقي براي من محال است محال

۱۳۸۷ آبان ۸, چهارشنبه

آقاي اوليايي چرا نمي گوييد چه كسي را ؟

دوستان عزيزم نمي دانم آقاي اوليايي را مي شناسيد يا كه خير آقاي اوليايي يكي از مشاوران مذهبي سايت پاسخگو مي باشد كه در وبلاگ خويش ادعايي بر درمان همجنسگرايي داشت طي ارتباط آنلايني كه با هم داشتم من خواهان آن شدم كه با او به صورت تلفني آن صحبت كنم ( و اصلا عواقب آن برايم مهم نبود ) و بعد از گفتگوهايي كه با او داشتم به اين نتيجه رسيدم متاسفانه برادر خوبم همجنسگرايي را بر نوعي رابطه جنسي منطبق مي داند و فكر مي كند كه تمامي افرادي كه همجنسگرا هستند تا به حال رابطه جنسي را تجربه كرده اند ولي برادر عزيزم ، آقاي اوليايي بهتر است همجنسگرايي را اين گونه براي شما تعريف كنم : همجنسگرايي رابطه عاطفي و احساسي ميان دو همجنس مي باشد . و زماني كه براي شما گفتم نه تنها رابطه اي نداشته بلكه آن را گناه مي دانم به من گفتيد نمازم را بار ديگر بخوانم و روزه هايم را بگيرم و به يك روانشناس مراجعه كنم ؟
آقاي اوليايي اي كاش با من نزد دكتر روانشناس مي رفتيد تا مي ديد كه دكترم به من چه مي گويد ؟ آقاي اوليايي نمازم را خواندم روزه هايم را گرفتم. برادر عزيزم اما تفاوت من برطرف نشد . و حال من نمي دانم چگونه شما ادعاي درمان كسي را داريد لطفا اگر واقعا كسي را با نماز و دعا درمان كرده ايد بگوييد او كيست و يا حداقل ايميل او را به من بگوييد .
آقاي اوليايي عزيز مشكل هم نوعان با شما همين است كه هميشه حرف مي زنيد ولي هيچ گاه عمل نمي كنيد كسي را درمان كرديد چه كسي را . چرا صريحا او را معرفي نمي كنيد . برادر عزيزم،‌آ قاي اوليايي گرامي دوست ندارم در ذهن خويش فردي دروغگو را تصوركنم بنابراين خواهش مي كنم آن فرد مجهول را معرفي كنيد .

۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

تجاوزي مقدس !!!


هر گونه كه مي خواستيد خطابم كرديد ،‌هر ناسزايي را كه در ذهن آشفته شما به بلوغ مي رسيد نثارم كرديد ، چشمهايتان را بستيد مغزهايتان را به استراحت فرستاديد و دهانتان را باز كرديد و هر چه را نمي دانستيد عرضه كرديد و ما هيچ كاري جز سكوت نكرديم و در حالي كه ما را متهم مي كرديد ما را به دار آويختيد ولي حال مي خواهم ديگر سكوت نكنم و در برابر اتهامهاي شما سخني بگويم ولي سخنان من با شما اين تفاوت را دارد كه همچون شما انتقادهاي من پر از ناسزا و حرفهاي نامربوط نيست .
به چه راحتي ما را فاسد و همجنس باز خوانديد و ما را با قوم لوط خويش يكسان كرديد شما كه بهتر از من مي دانيد كه گناه تهمت در دينتان چيست حال چگونه به ما برچسب مي زنيد و از خداي خويش نمي ترسيد جاي بسي سوال دارد . حال من نمي دانم احساس دوست داشتن و عشق از چه زمان شده است فحشا و فساد . ولي تجاوز وحشيانه شما كه نام ازدواج را بر آن نهاده ايد شده است مقدس. آري تجاوز ،‌رابطه جنسي بين دونفر در حالي كه فردي راضي نباشد آن را چه مي ناميد. ازدواجي كه تنها براي تامين نيازهاي جنسي يك فرد مي باشد . نمي دانم تمامي زنان سرزمين من با اجبار و بدون انگيزه همانند مادرم ،‌خاله ام ،‌زن دايي ام ،‌زن عمويم و ... تن به اين ازدواج گذاشته اند . حال شما اين ازدواج را چه مي دانيد آيا باز آن را مقدس مي دانيد ازدواجي كه زن در آن تنها نقش يك ارضا كننده را دارد و براستي چه راحت براي راحتي كار خويش آياتي از خدا را نيز به نفع خويش تفسير كرده ايد ( و زنان را براي آرامش مرد خلق كرده ايم ) حال نمي دانم چگونه عشق و دوست داشتن ما به همجنس شده است گناه و فساد ولي تجاوز شما شده است ازدواج . آيا شما ناله هاي زنان ايران را كه در بي لذتي لذتهاي مردانه سر مي دهند نمي شنويد آيا در روزنامه هايتان فجايعي كه تجاوز شما ( ازدواج مقدس شما ) به بار آورده است نخوانده ايد . مي دانيد برتري ازدواج ما بر شما چيست . مطمئنا آن را نيز نمي دانيد . در ازدواج شما اجبار فراوان است چيزي كه در ازدواج همجنسگرايان نا مفهوم و نامعني . در ازدواج شما ،‌رابطه جنسي تنها براي نيازهاي جنسي يك طرف مي باشد ( نگاهي به آمارهاي طلاق بيندازيد ) ولي چيزي ازدواج ما را معنا كرده رضايتي دو طرفه مي باشد در ازدواج هاي شما عشق راه خويش را گم كرده است ولي آنچه در زندگي ما فراوان است عشق و دوست داشتن است .
و چه جالب است كه عشق و دوست داشتن ما شده است گناه و لواط ولي تجاوز شما شده است ازدواجي مقدس ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

مامانی بابایی


بابا جون ، ماما جون منم محمد حسين شما
همون پسر خوب شما هموني كه همجنسگرا ست ماماني بابايي من همجنسگرام ولي فاسد نيستم من دنبال فحشا و فساد نيستم ماماني بابايي من به دنبال عشق و دوست داشتنم
زماني كه دوستام غرايز جنسيشون رو تو خونه هاي خالي ارضا مي كردند زماني كه در حال شماره دادنو و شماره گرفتن بودن زماني كه هر روز ساعتها روي مسير بودند من به دنبال استقامت بودم من حاضر نبودم به هر رابطه پليدي دست بزنم حاضر نبودم نيازهاي جنسي خويش رو همانند دوستانم به هرگونه برآورده كنم .
ماماني بابايي زماني كه دوستام با ديدن فيلم و كليپ هاي سكس به دنبال ارضاي خويش بودن من با خواندن كتابهاي ،‌قرآن و نهج البلاغه شما تفسير الميزان و تفسير نمونه شما با خواندن كتابهاي مطهري و ،‌شريعتي به دنبال يافتن راه خويش بودم زماني كه دوستانم در گوگل به دنبال سكس بودند من در گوگل به دنبال هويت خويش مي گشتم آري بابايي من همون پسرك كوچك شمام كه براي متولد شدنم در پوست خود نمي گنجيديد ماماني من همون پسرك شمام كه 9 ماه درد مرو تحمل كردين من همونم هيچ تغييري نكردم من همونم تنها تغيير من اينه كه خدامو بيشتر شناختم چون خودمو شناختم زماني كه براحتي مي توانستم غرايز جنسي خويش را برآورده كنم از خداوند صبر خواستم ماماني من نه ،‌نگران پرده بكارتي بودم نه نگراني بارداري خويش ،‌ پس مي بينيد آنچه منو از فساد و لواط نجات داد پاكي من بود نور درون بود نوري كه هر روز روشنتر مي شود. ماماني ، بابايي اونچه منو از فساد و لواط نجات داد همجنسگرايي من بود . پس مي بينيد همجنسگرايي نه تنها فحشاو فساد نيست بلكه مبارزه اي قاطع عليه فساد و فحشا ( عمل زشت و ناپسند لواط ) مي باشد.
ماماني بابايي من همون فقط اون موقع 1ساله حالا 21 ساله

۱۳۸۷ مهر ۱۸, پنجشنبه

دداشي



مدتي تغيير كرده بود . تلفنهايش طولاني تر شده بود مدتي خيلي شاد و شنگول بود مدتي بود از عشق و دوست داشتن مي گفت و اون روز كه دادش كوچولو مو ديدم كه با يك دختر داره مي خنده . خيلي خوشحال شدم چون دونستم كه داداشي مثه من نمي خواد داد بزنه فرياد بزنه تا به عشقش برسه خوشحال بودم كه او ديگه مثه من نمي خواد مبارزه كند كتاب بنويسه وبلاگنويسي كنه خوشحال بودم او مثه من نيست و براحتي به عشقش مي رسه نمي خواد تظاهر كنه نمي خواد بترسه خوشحال بودم از خوشحالي برادرم ولي به اون غبطه نخوردم چون اون عاشق شده بود حسي كه من هم تجربه كرده بود او دوست مي داشت همونطور كه من نيز دوست داشتم ولي عشق و ازدواج اون بدون مبارزه است عشق من و ازدواج من بدون فرياد و مبارزه ميسر نخواهد شد .
دداشي من هم اينقدر داد مي زنم اينقدر مبارزه مي كنم اينقدر مي نويسم تا به حقم برسم
دداشي مطمئن باش من هم ازدواج مي كنم

۱۳۸۷ مهر ۱۶, سه‌شنبه

آزادي ايراني




"اگرچه در آمریکا سخن گفتن علیه یونیفورم نظامی مجازات دارد اما در ایران تنها چیزی که مجازات ندارد سخن گفتن علیه مسولین است … در ایران آزادی‌ها بسیار بالاتر از آن است که شما تصور می‌کنید و انتقاد از مسولین به صورت مطلق آزاد است و تنها اگر کسی به حقوق دیگران تجاوز کند به آن رسیدگی خواهد شد . محمود احمدي نژاد
آقاي احمدي نژاد من و دوستانمان به حقوق چه كسي تجاوز كرديم . كه اينگونه با ما برخورد شد به حقوق چه كسي تجاوز كرديم كه كمرمان سرخ شد به حقوق چه كسي تجاوز كرديم كه به دار آويخته شديم به چه كسي توهين كرديم كه سايتها و و بلاگهايمان فيلتر شد به حقوق چه كسي متجاوز شديم ؟
آقا احمدي نژاد از چه زمان دفاع از هويت خويش شده است تجاوز به حقوق ديگران
از چه زمان از عشق و ازدواج گفتن شده است تجاوز به حقوق ديگران از چه زمان ؟
آري اقاي احمدي نژاد ايران آزاد است آري اين آزادي ايراني است كه به ما همجنس باز منحرف مي گويند.
اين آزادي ايراني است همه ما را بيمار مي خوانند و درماني نمي گويند.
آري اين آزادي ايراني است كه هر جا به مشكلي بر مي خورند ما را به آماج حملات مي گيرند
آري اين آزادي ايراني است كه در روزنامه به ما هر نوع لقبي را نسبت مي دهند
آري در اينجا هر كسي آزاد است كه ما را هر نوع مي خواهند خطاب كنند همجنس باز ،‌لواط كار ،‌بچه باز ،‌بچه ك... ،‌‍‍اب.. ، بيمار ،‌رواني آري هر گونه مي خواهند ما را خطاب مي كنند زيرا آنان آزادند ولي ما به دليل گفتن حق و عدالت به دليل گفتن عشق و ازدواج به دليل گفتن تساوي حقوق ، به حقوق ديگران تجاوز مي كنيم و از هر گونه ازادي محروميم .

۱۳۸۷ مهر ۶, شنبه

آيا همجنسگرايي در حيوانات ديده شده است؟

البته هدف من در اينجا نقل پاره اي بررسي ها و مشاهدات می باشد و اينكه آيا از اين مشاهدات چه نتيجه عقلاني يا اخلاقي ميتوان گرفت (يا نميتوان گرفت) را به ديگر متكلمان و اخلاق گرايان و درهرحال خود خوانندگان واگذار ميكنيم.

1. ديده شده است كه گاهي حيوانات ماده ميمونهاي Rhesus (عامل Rh خون منسوب به آنهاست) معروف به Macaque اقدام به رفتاري شبيه به رفتارحيوانات نر و ماده حين جفت گيري ميكنند. دليل اين رفتار بخوبي درك نشده است. آيا اين رفتار بخاطر كسب موقعيت برتر در گروه و يافتن جفتهاي نر قوي تر است. آيا اين مسئله فقط از روي لذت و سرگرمي است؟

2. محققين با بررسي گونه هايي از پرندگان كه به شكل تك همسري تشكيل خانواده ميدهند دريافتند كه با توجه به تغيير در تعادل عرضه و تقاضا، مواردي از همجنسگرايي در مادگان و نرها ديده ميشود. براي مثال با افزايش تعداد خانواده هاي شامل يك نر و چند ماده ميزان همجنسگرايي مادگان افزايش مي يابد و برعكس ميزان همجنسگرايي نرها كاهش پيدا ميكند.
3. يك بررسي در اكتبر 2003 ميلادي توسط Dr. Charles E. Roselli et al نشان داده است كه حدود 8 تا 10 درصد از ميش هاي نر (در يك گروه 27 نفره تحت آزمايش) تمايلات همجنسگرايانه از خود نشان ميدهند (حتي زماني كه محروم از ماده ها نباشند). بررسي هاي مقايسه اي ظاهراً نتوانسته عامل اجتماعي خاصي در توجيه اين پديده را ارائه كند. معاينه و مقايسه مغز دو نوع ميش همجنسگرا و دگرجنسگرا نشان داده است كه اندازه هسته جنسي دوشكلي بيضوي ovine Sexually dimorphic Nucleus واقع در منطقه پره اپتيك هيپوتالاموس قدامي در گروه دوم بزرگتر از اقليت همجنسگراست. از طرفي سطح آنزيم Aromatase mRNA در اين قسمت از مغز ميشهاي دگرجنسگرا بالاتر از گروه ديگر بوده است و اين احتمال وجود دارد كه توانايي ساخت هورمونهاي استروژني در سلولهاي مغز آنها بيش از همجنسگرايان باشد. با وجوديكه اندازه هسته قدامي هيپوتالاموس در ميمونهاي رزوس نر بزرگتر از ماده هاست، از اين لحاظ شباهتي بين اين اندام در ميمونهاي ماده همجنسگرا و نرهاي دگرجنسگرا پيدا نشده است.
4. موشهاي ماده اي كه بصورت آزمايشي در دوران جنيني تحت تأثير هورمونهاي استروئيدي مردانه قرار گرفته اند رفتاري مشابه موشهاي نر را در دوران جفت يابي از خود نشان ميدهند. آيا حضور غيرمعمول هورمونهاي مردانه در دوران جنيني نقش مهمي در رفتارهاي همجنسگرايانه موشهاي ماده داشته است؟ آيا اين نتايج را ميتوان به انسان نيز تعميم داد. برخي فرضيات نيز حاكي از اثر توليد برخي آنتي بادي ها در خون مادر نسبت به آنتي ژنهاي فرزند پسري بوده است كه طي زايمان بعدي تشديد شده و به خون وي انتقال يافته است. آيا بررسي هاي علمي توانسته است درستي چنين فرضيه اي را به اثبات برساند. در برخي بررسي ها نيز اثر نيكوتين در خون مادر بعنوان عاملي در ايجاد تمايلات همجنسگرايانه فرزندان دختر در نمونه هاي حيواني عنوان شده است.
5. در ميان پرندگان برخي گونه هاي پنگوئن، شترمرغ ها و فلامينگوهاي نري ديده شده اند كه اقدام به پيوندهاي خانوادگي با همجنسان خود كرده و تشكيل لانه داده اند ( ديده شده است بعضي از اين جفت ها حتي زماني كه امكان انتخاب آسان ماده ها را داشته اند جفت هاي نر خود را رها نكردند). در باغ وحش پارك مركزي نيويورك نمونه هاي متعددي از پنگوئن هاي گونه chinstrap را ميتوان يافت كه در طول عمر جفتهاي همجنس خود را رها نكرده اند.


6. بونوبوها Bonobo گونه اي از ميمونهاي آفريقايي نزديك به انسان اند كه گرايشات جنسي متنوع در آنها بسيار معمول تر از ديگر حيوانات است. مطابق برخي بررسي ها حدود 75 درصد از روابط جنسي به منظور توليد مثل نيست و تقريباً تمامي آنها دوجنسگرا bisexual محسوب ميشوند. ظاهراً اينگونه روابط بعنوان ابزاري براي تخفيف تنشهاي بين افراد استفاده ميشود.
7. گونه اي از دلفين هاي نر نوجوان معروف به "بطري-دماغي" در روند تكاملي خود براي رسيدن به بلوغ اغلب اقدام به برقراري روابط جنسي موقت با نرهاي ديگر ميكنند. محققين احتمال ميدهند كه اين رفتارها احتمالاً به منظور برقراري پيوندهاي عاطفي درازمدت بين اعضاء گروه ايجاد ميشود. بعضي بررسي ها نشان داده است كه چنين جفتهايي به كمك هم به تعقيب ماده و محصور كردن و متوقف كردن آنها در ايام جفت گيري مي پردازند.
8. در ميان گونه اي از قوهاي متعلق به استراليا مشاهده شده است كه دو نر اقدام به تشكيل لانه ميكنند و حتي ممكن است با پذيرفتن يك ماده در ميان خود توليد مثل كرده و حتي بعد از تخم گذاري ماده را از گروه خود خارج كنند. ديده شده است كه شانس زنده ماندن جوجه ها در لانه هايي كه دو نر از آن حمايت ميكنند بيش از ديگر لانه ها (با حمايت يك نر ويك ماده) مي باشد. موارد مشابه نيز در ميان پنگوئن هاي ساكن پارك ها و باغ وحش ها ديده شده است (گاهي آنها از يك تكه سنگ بعنوان تخم در لانه استفاده كرده اند).
9. گونه اي از مارمولك ها Whiptail در مواقع جفت گيري و عدم حضور نرها دچار تغييرات رفتاري- زيستي خاصي ميشوند. از آنجائيكه آنها بصورت بالقوه توانايي تكثير بدون حضور نرها را نيز دارند كه به آن Parthenogenesis گفته ميشود، در اين زمان مارمولك هاي ماده با سطح استروژني كمتر (كه آماده باروري نيستند) با انجام رفتارهاي جنس نر به تحريك جنسي و باروري بهتر مارمولك هاي ماده اي كه سطح استروژن بالاتري دارند و آماده باروري هستند كمك ميكنند.
البته تنوع روابط جنسي در حيوانات به همجنسگرايي محدود نميشود و موارد زيادي از ايجاد پيوند بين دو گونه نزديك كه منجر به فرزند شده است ديده شده است (مثل اسب و خر، و همينطور شير و ببر). نكته جالب توجه اين است كه افشاي نتايج اين بررسي ها قدمت چنداني ندارد و ظاهراً بسياري از حيوان شناس ها تمايل چنداني به كند و كاو و ورود به چنين مسائل "سياسي، مذهبي، اجتماعي" بحث انگيز نداشته اند.

۱۳۸۷ مهر ۲, سه‌شنبه

روحانیت و همجنسگرایی

توضیح :متن زیر را بارها در وبلاگهایم قرار داده بودم ولی چون وبلاگهای قبلیم مسدود شده بودند دوستان خواهش کردند که این متن را دوباره بگذارم
روحانیت و همجنسگرایی
همواره برایم جالب بود که بدانم روحاینون جامعه چه نظری نسبت به همجنسگرایی دارند اگر آن را بیماری می دانند چرا درمان آن را نمی گویند و اگر بیماری نیست چرا با آن مخالفت می کنند بنابراین مدتی پیش برای سایت آقای فاضل لنکرانی ایمیلی زدم و توضیحاتی نوشته و جواب خویش را نیز گرفتم!!!
نامه من :
سلام من پسري ??ساله و همجنسگرا مي باشم آقايان از طرفي نزد چند دکتر روانپزشک مراجعه کرد ه ام که اين مورد را نه تنها بيماري نمي دانند بلکه آنرا کاملا طبيعي مي دانند و يکي از دکتران نيز با اينکه آن را بيماري نمي دانست ولي باز قرص هاي هورموني برايم تجويز کرد و لي با مصرف اين قرصها هيچ تغييري در من صورت نگرفته و تنها ميل جنسي من بيشتر شده ولي تغيير نکرده از طرفي به يک دوگانگي ميان دين و عقل خویش رسيده ام. آقاي لنکراني آيا ديني که تکلبف پيروانش را مشخص نکرده بايد به آن دين اعتقاد داشت . آقاي لنکراني مي خواستم نظر شما را نسبت به همجنسگرايي بدانم اگر شما آن را بيماري مي دانيد پس درمان آن چيست ؟
جواب:
بسمه تعالی - سلام علیکم
لواط يکي از زشت ترين و قبيح ترين گناهان کبيره است و در اسلام مجازات شديد براي لواط کار چه فاعل باشد و چه مفعول باشد در نظر گرفته شده است. حکم لواط افراد بالغ در صورتي که براي حاکم شرع ثابت شود قتل است و حاکم شرع مخير است که اورا به يکي از راه هاي زير به قتل برساند:
1- گردن اورا با شمشير بزند2- او را با دست و پاي بسته از بلندي مانند قله کوه و امثال آن پرتا کند.3- او را رجم ( سنگسار) کند تا بميرد4- اورا در آتش بسوزاند تا بميرد.البته اين حکم درصورتي جاري مي شود که براي حاکم شرع با شرايط آن ثابت شود هرچند راه اثبات آن بسيار سخت و مشکل مي باشد. درهرصورت هم جنس بازي علاوه بر آنکه از نظر اسلام و همه اديان الهي وحتي عقلاي عالم کار زشت وناپسندي وبرخلاف فطرت و طبيعت انسان است. ما نمي دانيم شما نزد چه دکتري رفته ايد که اين مسئله را يک امر طبيعي دانسته است ولي درهرصورت اين کار برخلاف فطرت انسان است وازاين کار فورا بايد توبه کنيد و نزد پزشک متخصص ومؤمن برويد تا براي شما داروي تجويز کند که از اين مرض نجات پيدا کنيد. هرچند گناه شما زشت و سنگين مي باشد ولي بدانيد که رحمت خدا بالاترو بزرگتر از همه چيز است واگر واقعا توبه کنيد و از خداوند هم طلب بخشش کنيد خداوند هم انشاء الله شمارا مي بخشد بشرط آنکه دوباره به اين مرض خود راگرفتار نکنيد. موفق باشيد.
----------------------
جواب این حاج آقای که کتاب توضیح المسائل آن را در خانه خویش نیز بارها دیده ام من را بسیار متعجب کرد ( تعجبی همراه خنده. خنده ای تلخ از مجازاتهایی که بیان کرده ) بسیار جالب است که آنها من را مریض می خوانند ولی درمان آن را نمی گویند و به گقتن پزشک متخصص و مومن اکتفا می کنند . ونمی دانم که چرا؟ من از همجنسگرایی سخن می گویم و او از لواط آیا مگر رابطه مقدس دگرجنسگرایی با رابطه زنا برابر است که رابطه مقدس همجنسگرایی با لواط برابر باشد

۱۳۸۷ شهریور ۲۷, چهارشنبه

چه کسي مي‌آيد با من فرياد کند؟

من دچار خفقانم، خفقان!مشت مي‌کوبم بر در
پنجه مي‌سايم بر پنجره‌ها
من دچار خفقانم، خفقان!
من به تنگ آمده‌ام، از همه چيز
بگذاريد هواري بزنم،
-آآآآآآي!
با شما هستم!
اين درها را باز کنيد!
من به دنبال فضايي مي‌گردم،
لب بامي،
سر کوهي،
دل صحرايي
که در آنجا نفسي تازه کنم.
آه!
مي‌خواهم فرياد بلندي بکشم
که صدايم به شما هم برسد.
من هوارم را سر خواهم داد،
چاره درد مرا بايد اين داد کند.
از شما خفتهء چند،
چه کسي مي‌آيد با من فرياد کند؟

۱۳۸۷ شهریور ۱۴, پنجشنبه

نامه ای به دکتر علی شریعتی

مي خواهم زندگي كنم ،‌راهم را بستند
ستايش كردم ،‌گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گريستم گفتند بهانه است
خنديدم ،‌گفتند ديوانه است
دنيا را نگه داريد مي خواهم پياده شوم
دكتر شريعتي
پيامبري بزرگ همچون شما مي خواهد پياده شود پس من چه كنم شما از زندگي ،‌ستايش ،‌عشق و خنده و گريه نوشته ايد من از چه بنويسم
چگونه زندگي كنم ،‌ستايش كنم ،‌عاشق شوم ،‌بگريم و بخندم در حالي كه هنوز خود را اثبات نرسانده ام هنوز نتواستم ابتدايي ترين نيازهاي وجوديم را بيان كنم
از زندگي كه وجود ندارد يا از خدايي بنويسم كه نمي دانم كجا سرگردان است از عشقي بنويسم كه حداقل مجازات آن در جامعه شما مرگ است خنده و گريه نيز كه ...
شما به خوبي مي دانستيدكه نمي دانند
من يك همجنسگرای ايراني هستم
چرا در هيچكدام از سخنانت ندانستن آنها را به دانستن نرساندي تو كه پيامبر دين من بودي چرا؟ پيامبري كه جرات نداشت از مشكلات پيروانش سخني بگويد و خدايي كه براي مشكلات بندگانش كاري نكرد نه تنها بايد پياده شوند بلكه بايد هزار بار ...

من می دانم

می دانم اگر دست گرم او را در آغوش بگیرم همه ما را همنجنسباز منحرف می خوانند
می دانم اگر لبان زیبای او بر لبهای من نقش بندد به 60ضربه شلاق محکوم می شویم
می دانم اگر در یک تخت عریان همبستر شویم به 99 ضربه شلاق محکوم می شویم
می دانم اگر بخواهیم از غریزه زیبای جنسی خویش بهره بریم به اعدام محکوم می شویم
آری من همه اینها را می دانم
می دانم که در یک جامعه مذهبی عقل گریز به دنیا آمدیم
آری من همه چیز را می دانم جز یک چیز
که آیا در این جامعه ... خدایی وجود دارد ؟

دين ؟؟؟؟

باورهاي زنگ زده ،انديشه هاي منجمد
در كدام قرن زندگي مي كنيم -در كدام قرن فكر مي كنيم

نمي دانم دين خوبي است يا بد است ولي مي دانم هر چه است چيزي جز محدوديت نصيب پيروانش نكرده است

ديني كه زن را در حجابي محدود مي كند
مرد را در آلتي
زن را در ...
زن را به مفعول بودن
مرد را به فاعل بودن
ازدواج را به دو غير همجنس
دوستي را بين دو همجنس
پرستش را به خم و راست شدن مضحكانه
برگزيده خدا را به بي سوادي زنباز
و خدا را در كتابي ناقص


براستي اين دين چيزي محدوديت نصيب پيروانش كرده است .

۱۳۸۷ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

خرد



و امروز در مورخ 00/00/0000 خرد در جامعي مذهبي اسلامي ايراني محاكمه خواهد شد كه شاكي ان طبق معمول ... مي باشد .
مورد شكايت :
ترويج فرهنگه همجنسبازي در جامعه

راهرو دادگاه :
عده اي كثيري از خبرنگاران و مردم در سالن راهرو تجمع كرده اند و منتظر ورود خرد به دادگاه مي باشند و هر يك چيزي مي گويند و كه در اين بين خرد با لباسي سپيد وارد دادگاه مي شوند و هجوم خبرنگاران و مردم به سوي او

جلسه دادگاه :
قاضي وارد مي شود و همگان قيام مي كنند و...
خرد در جايگاه متهم حاضر مي شود
قاضي : خرد شما به ترويج فساد و همجنسبازي در جامعه متهم هستيد و شاكي شما .... مي باشد در دفاع از خود چه مي توانيد بگوييد :
خرد : به نام آفريدگار حكيم
من نه تنها اين موارد را قبول ندارم بلكه معتقد مي باشم با متهم كرد خرد در جامعه خويش شما باعث ترويج فساد در اين جامعه مي باشد . جناب آقاي قاضي من نه كسي را به فساد وهمجنسبازي دعوت كردم بلكه آدميت را به مرحله انسانيت رساندم من انسانهاي همجنسگرايي را كه در شناخت هويت خويش دچار مشكل شده بود راهنمايي كردم آنها دانسته بود با اطرافيان خويش تفاوت هايي دارد ولي هيچ كسي اين تفاوتها را درك نكرد شما آنها را منحرف و بيمار مي خوانديد و من به آنها چيزي نگفتم جز اينكه عقل خوش را بكار بگيريد .آقاي قاضي يك سوال از شما دارم ابراهيم چگونه خداي خويش را شناخت آيا ابراهيم از روي عقل و خرد به پروردگار خويش نرسيد در حالي كه اطرافيان او چيزهايي ديگر مي خواستند . آري اين دوستان نيز همانند ابراهيم ،‌گاليله و حلاج و ... مي باشند كه در آن روزگار ها نيز خرد بزرگ را به دادگاه كشاندند و امروز بعد از هزاران سال بار ديگر خرد را متهم مي كنند .آقاي قاضي چون شب سياه و روز سفيد است آيا مي توان بگوييم شب دچار اختلا ل است بيمار و ناقص .
و در آخر من نه فاسد بلكه من مروج فرهنگ يكتا پرستي مي باشم چگونه يك انسان كه هويت خويش را نشناسد نمي تواند خداي خود را بشناسد آنها به كمك من هويت خويش و همجنسگرا بودن خويش و به كمك هويت خويش خداي خويش را خواهند شناخت .
.
.
.
پس از تشكيل چند جلسه دادگاه و راي قاضي خرد در جامعه مذهبي ايران به دار آويخته شده و از آن پس جهل جايگزين خرد شد .

درمان همجنسگرايي ؟؟

در سايت http://talabehyar.parsiblog.com متني در مورد همجنسگرايي نوشته و نه تنها آن را بيماري نمي داند بلكه براي آن روش درمان نوشته و عوامل بوجود آورنده آن را نوشته كه بصورت زير مي باشد

عمولاً عوامل هم‏جنس بازی را میتوان چنین برشمرد:- روابط غلط خانوادگی که در نتیجه آن، پسر با پدر و دختر با مادر انطباق نمییابد و الگوی رفتاری مناسب کسب نمیکند. - تجارب غلط هم جنس خواهی در اثر برخورد با دوستان ناباب. - احساس بی ارزشی و سرخوردگی در تلاش برای ایجاد رابطه مشروع با جنس مخالف. - محدودیت‏های محیطی (مثلاً محل خواب پسرها از یکدیگر جدا نیست و یا اهل خانواده مجبورند با هم در یک محل و در یک اتاق زندگی کنند). - ضعف مبانی مذهبی و اعتقادی.


حال از نويسندگان آن وبلاگ محترم يك سوال دارم من كه نه روابط غلط خانوادگي داشتم نه تجارب غلط هم جنس خواهي در اثر برخورد با دوستان ناباب و نه موارد ديگر و از لحاظ اصول مذهبي نيز مي توانم به جرات بگويم برترين فرد شهر بودم پس من براي چه همجنسگرا شدم من كه از 9 سالگي نمازم شروع شد مسجد مي رفتم فحش را گناه كبيره مي دانستم دروغ برايم حكم مرگ داشت پس من چرا . بنابراين مطلب شما طبق كدام نوشته مي خواهد همجنسگرايي را توضيح دهد . آن را بيماري مي دانيد پس چرا دكتر روانپزشكم آن را بيماري نمي داند و آن را كاملا طبيعي مي داند نه تنها نزد يك دكتر بلكه نزد سه دكتر رفته ام . دوستان عزيزم در مورد همجنسگرايي به گونه اي سخن مي گويند كه فقط آن را شهوت مي دانند ولي به خداي عادل خويش سوگند مي خورم آن احساسي كه من نسبت حميد دارم شهوت نيست ،‌شهوت كه پاهايم را نمي لرزاند ،‌شهوت كه قلبم را تكان نمي دهد شهوت كه باعث لرزش دستهايم نمي شود و نمي دانم چرا شما مي خواهيد مرتبا همجنسگرايان را با همجنسبازان و لواط كاران يكسان دانيد آيا زناكاران يا زنبازان با دگر جنسگرايان برابرند؟ براستي آيا مي دانيد عشق من حميد ،‌38 ساله دارد آيا اين عشق را هنوز از روي شهوت مي دانيد ؟ چگونه عشق خويش را پاك مي دانيد ولي عشق من شهوت است ؟

جوانان ايراني به كجا مي روند ؟

براي كاري نياز به عكس سيب داشتم . به سايت گوگل رفته و هنگامي كه مي خواست سيب را تايپ كنم باور كردني نبود رديفهايي از كلمات زشت و ناپسند روبرويم قرار گرفته
س...
س... دختر
س... ايراني
س... دختراي ناز
و هزار س... ديگر باور نمي كردم كه اينجا ايران است و اينان كساني هست كه ادعاي مسلمانيشان گوش همگان را كر كرده . براستي چه بر سر جوانان ايراتي آمده كه همه چيز زندگيشان را چتهاي مبتذل و عكس و كليپ هاي پورنو گرفته است . در چت رومهايشان كه ديگر انسانيت را به زير سوال برده اند آري براستي در چت رومهاي فارسي آيا چيزي جز ... كلفت و ... سفيد مي بينيد آيا جز شهوتهاي حيواني آنجا چيزي ديگري مي بيند . آيا جز حرفهاي ركيك و الفاظ مبتذل چيزي جلوه گري مي كند . براستي آيا تا زماني كه جوانان ايراني در سفيد و كلفت مانده اند مي تواند به آنها اميد داشت . جالبتر از اينكه آنها همگي خودشان را مسلمان مي دانند و دينشان را بهترين و كتابشان را برترين و آنها با داشتن بهترين ها و برترين ها ( طبق گفته خودشان ) به چنين جايگاهي رسيده اند . نمي دانم جوانان ايراني با اين سرعت به كجا مي رسند ؟

نامه اي به علي پيشواي شيعيان



با سلام
همواره از عدالت شما شنيده بودم همواره از جسارت شما شنيده بودم همواره از معصوم بودن شما شنيده بودم و بسيار دوست مي داشتم به عنوان يك انسان كه پدر و مادرش همواره از شما سخن مي گويند بيشتر بدانم بنابراين شروع كردم به خواندن كتاب نهج البلاغه كه مجموع نامه ها خطبه ها و حكمتهاي شما بود ولي اي كاش هرگز اين كار را نمي كردم زيرا با خواند آنچه را كه ديگران هيچوقت به من نگفته بودند دانستم و حال اين دانستن سوالاتي را برايم به بار آورد . براستي علي شما در
حكمت 238 اينگونه سخن گفته اي
زن و زندگى، همه‏اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اينکه چاره‏اى جز بودن با او نيست

اي علي من نمي دانم چرا شما زن را دردسر و زندگي را زحمت مي دانيد من نمي دانم فاطمه و يا زينب و يا زنان آن جامعه براي شما چگونه بودند كه اينگونه آنها را توصيف كرده اي ولي اي علي زنان اين جامعه براي من زحمت نيستند مادرم نه تنها مايه زحمت براي ماست بلكه مايه رحمت است و به يقيق رسيدم كه او معجزه اي بسيار بزرگ مي باشد كه اگر او نبود بي شك من به پوچي مي رسيدم . اي علي من يك انسان مي باشم كه دينم همان خداي من و عقل من مي باشد و در اين دين توهين به هر انساني گناه كبيره است و نمي دانم چگونه انساني كه معصوم است زن را اينگونه تعريف كرده است . علي زندگي براي من دردسر نيست زندگي براي من نشان دهنده اوج عشق الهي به بنده اش مي باشد زندگي براي من شادي است و براستي اي علي اي كاش شما هم فيلم راز را مي ديد كه همانند من مي دانستيد زندگي دردسر نيست .

آهان در جايي ديگر لواط را فقط به دليل اينكه باعث فزوني فرزندان نمي شود نهي كرده اي
ترک «لواط» را براى فزونى فرزندان ( حكمت 252 )
اي علي من نمي توانم اين منطق شما را بفهم آيا بايد هر رابطه زناشويي را كه منجر به فزوني فرزندان نمي شود ترك كرد . اي علي ازدواج در دين من براي فزوني فرزندان نيست ازدواج براي من رسيدن عشقي زميني به عشقي الهي است حال اين ازدواج هر گونه مي خواهد باشد همجنس با همجنس يا همجنس با غير همجنس
و در حكمت 102 اينگونه سخن گفته اي :
: روزگارى بر مردم خواهد آمد که محترم نشمارند جز سخن چين را، و خوششان نيايد جز از بدکار هرزه، و ناتوان نگردد جز عادل. در آن روزگار کمک به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منّت گذارى، و عبادت نوعى برترى طلبى بر مردم است، در آن زمان حکومت با مشورت زنان، و فرماندهى خردسالان، و برترى خواجگان اداره مى‏گردد

اي علي نمي دانم چرا اينگونه از مشورت با زنان هراس داريد ولي من مي بينم اين زنان كه جايي آنها را زحمت و جايي آنها را كم خرد مي نامي در دين تو نقش بسزايي دارد من مي دانم اگر فرعون با آسيه مشورت نمي كرد موسي نبود – من مي دانم اگر مريم پاكدامن نبود عيسي نبود – اگر خرد فاطمه نبود امامتي نبود - اگردرايت زينب در كربلا نبود كربلايي نبود و هزاران اگر ديگر كه در دين شما بسيار زياد مي باشد . اي علي در دين من زن و مرد همه با يكسان هستند مگر در عشق ورزيدن به پروردگار راستين

در جاي ديگر به گونه اي سخن مي گويي كه من ...
( نامه 31 – صفحه 162 )
در امور سياسي کشور از مشورت با زنان بپرهيز، که راي آنان زود سست مي‏شود، و تصميم آنان ناپايدار است، در پرده حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، زيرا که سخت‏گيري در پوشش، عامل سلامت و استواري آنان است، بيرون رفتن زنان بدتر از آن نيست که افراد غير صالح را در ميانشان آوري، و اگر بتواني بگونه‏اي زندگي کني که غير تو را نشناسند چنين کن

اي علي شما مي گويد سخت گيري در پوشش عامل سلامت زنان است در حالي كه در دين من سخت گيري در هر امري ناپسند است آيا سخت گيري در پوشش و منع بيرون رفتن زنان از منزل چيزي جز محدوديت زن را بيان مي كند و در جايي ديگر مي گوييد بگونه اي زندگي كن كه غير از تو را نشناسد . براستي علي زن را چگونه فرض مي كني و چگونه اين سخنان را بر زبان جاري كرده اي .سخناني كه هر عقل سليمي را به شك مي اندازد .

اي علي اي كاش كه هيچگاه نهج البلاغه را نخوانده بودم و ...

مگر کافر شده ای

مگر كافر شده اي

هر زمان كه از آنها مي پرسيدم چرا ؟جوابي نمي دادند جز اينكه مگر كافر شده اي ؟

مي پرسيدم مادر چرا دين من اسلام است آيا چون چون شما مسلمان هستيد و در ايران متولد شده ام بايد مانند زمان جاهليت بدون هيچ تحقيقي دين پدرانم را انتخاب كنم و شما پاسخ مي داديد مگر كافر شده اي

مي پرسيدم مادر چرا نماز بخوانم مگر نه اينكه شما مي گوييد نماز سخن گفتن با پروردگار است چرا تمامي ما بايد به صورت يكسان با خداي خويش سخن بگوييم مادر من نمي خواهم تنها 5 بار بلكه 10 بار مي خواهم با خداي خويش عاشقانه و با زبان شيرين پارسي سخن گويم نه به زبان عربي كه هيچ لغتي از آن را نمي دانم و شما مي گفتيد مگر كافر شده اي


مادر مي گفتم چرا هنگام نماز چادر مي پوشي آيا مگر نامحرم در خانه است ؟ و تو مي گفتي چون مي خواهم در حضور خدا قرار بگيرم و بايد با احترام با او سخن بگويم
مادر خوبم چه كسي گفته حجاب تو نشانه احترام است آيا خداي تو آنقدر غريب است كه همچون نامحرمان خود را مي پوشي آيا هنگامي كه موهايت در خانه پريشان است به ما بي احترامي مي كني و مادر مي گفت مگر كافر شده اي


مادر چرا روز ه مي گيري ؟
چون امر خداست و در ضمن ما بايد به فكر نيازمندان باشيم
مادر چرا فقط 30 روز به فكر نيازمندان باشيم از 365 روز فقط 30 روز پس باقي روزها نبايد به فكر آنان باشيم اي كاش 365 روز را روزه مي گرفتيد . مادر مگر نه اينكه به فكر نيازمندان هستيد نيازمندان كه در وقت افطار مرغ و برنج و ... نمي خورند .
مادر چرا براي امام حسين يكماه عزاداري مي كنيد و سياه مي پوشيد ولي براي حسن حتي سياه نمي پوشيد مگر حسن و حسين و رضا و موسي و يا جعفر چه فرقي باهم مي كنند ؟ مادر مگر نه اينكه امام شما گفته به خداي كعبه رستگار شدم پس چرا براي رستگاري يك فرد گريه مي كنيد و سياه مي پوشيد مادر آهان فهميدم گريه شما براي حسين نيست براي بدبختي خودتان مي باشد و مادرم اينبار با چهره عصبي گفت خفه شو پسرك كافر

ديگر به سوالهايت جواب نمي دهم برو پيش پدرت
مادر تو كه جواب ندادي همش گفتي كفر است و مگر كافر شده اي.

پدرم در حال قرآن خواندن بود كه وارد اتاق شدم منتظر ماندم تا قرآن خواندش كه همگي به زبان عربي بود تمام شود

پدر چرا قرآن مي خواني ؟ پسر عزيزم قرآن خواندن صواب دارد
پدر يعني تو قرآن را فقط براي صواب مي خواني . پدرم آيا خواندن لغات عربي كه نمي داني چه مي گويد صواب دارد
آره پسرم عزيزم خواندن قرآن صواب بسيار دارد حتي اگر آن را نفهمي ؟
با حالتي تمسخر به پدرم گفتم وقتي نمي فهيم چه فرقي مي كند كه قرآن را بخوانيم و يا ...
كه اينبار پدرم گفت مگر تو كافر شده اي اين چه حرفهايي است كه مي زني

پدر مي خواهم يه سوالي بپرسم خواستم از مادر بپرسم ولي جرات اونو نداشتم .
بپرس عزيزم
بپرس عزيزم
چرا مادرم بايد هنگام بيرون رفتن خود را در چادري مشكي محدود كند هر وقت او را مي بينم ياد كلاغ مي افتم
با اين حرف اخمهاي پدرم در هم رفت و با چهره اي عصبي گفت حجاب براي زن مصونيت است و نه محدوديت
چرا زن بايد خودش را مصون نگه دارد و مرد به آزادي هر چه مي پوشد
فرزندم زن همچون جواهري با ارزش مي باشد اگر از او نگه داري نكنيم ممكن است سارقان آن را بدزدند و بي ارزش شود
از حرف پدرم خنده ام گرفته بود به او گفتم ولي پدرم جواهر هميشه با ارزش است چه زماني كه دزديده شود چه در جعبه اي باشد هيچگاه از ارزش آن كم نمي شود اين قياس كاملا اشتباه است در ضمن مگر نه اينكه خودت به من گفتي خدا مي گه تمامي انسانها برابرن مگر در تقوا خوب حال وقتي زن و مرد باهم برابرند چرا زن بايد مصون بماند ولي مرد . پدر اگر مي خواهيد زن مصون بماند بهتر است مادر بجاي چادر خود را درون كدو قلقله زن بگذارد تا هيچكس او را نبيند و هميشه مصون بماند و يا اينكه در آن اتاق زنداني كنيم تا براي هميشه مصون بماند و حتي نور خورشيد موهاي آن را نبيند .
پدرم مگر نه اينكه حجاب محدوديت نيست چرا دختر همسايه مان بخاطر يك عكس از او كه در اينترنت پخش شده بود كه موهايش معلوم بود كشته شد . پدرم در اينجا حجاب كه قرار است به قول شما براي مصونيت باشد جان او را گرفت پس حجاب شما كجايش مصونيت است .

در اين حال صورتم سرخ شود جايتنان خالي پدرم چنان هديه اي به من داد كه تا هميشه در ذهنم مي ماند .
پسرك غرتي دو سال دانشگاه رفته دينشو فراموش كرده
برو گمشو كافر خاك بر سر

هنوز سوالهايم به پايان نرسيده بود كه چنين تقديري از من به عمل آمد اگر به آنها مي گفتم كه نه دينشان را قبول دارم و نه اسلامشان را و يا اينكه مي گفتم من همجنسگرا هستم چه تقديري از من مي شد ؟

من می مانم

من مي مانم

سرزمين خويش كشور خويش ايرانم را دوست دارم
پدرم مادرم خواهرم برادرم را دوست دارم ولي خويش را نيز دوست دارم پس براي رها ساخت خويش يا بايد بمانم و بسوزم يا باسختي هاي زياد پناهنده شوم و من ماندن را انتخاب مي كنم و مي دانم با ماندن خويش نه به عشق خويش مي رسم نه به ازدواج و نه ... آري حتي كوچكترين نيازهايم نيز براورده نمي شوند ولي مي مانم زيرا هميشه از فرار بدم مي آمد من مي مانم و در اينجا سعي مي كنم حق خويش را بستانم مي دانم بسيار سخت است مي دانم كار من از محمد اسلام ،‌از موسي يهود و عيسي مسيح سخت تر است همه اينها را خوب مي دانم ،‌مي دانم هيچ كس حامي من نيست جز خودم مي دانم براي موفقيت و حلت ، براي دكتر بهنام اوحدي براي دكتر احمدي و براي بسياري ديگر ميل زدم ولي جوابي نگرفته ام مي دانم دوستانم ، همنوعان من را همجنسباز و يا ... و ... مي خوانند مي دانم وبلاگ من هفته اي دوبار مسدود مي شود مي دانم
مي دانم دچار افسردگي شديدي شده ام مي دانم ولي باز من مي مانم چون نمي خواهم صورت مساله را پاك كنم بلكه مي خواهم آنرا حل كنم و اگر قادر به حل آن نشدم باز حداقل تلاش خويش را كرده ام و شايد همچون حلاج بر دار آويخته شوم ولي باز مي مانم مي مانم چون حرفهاي بسياري براي گرفتن دارم چون هنوز به خانواده ام نگفته ام كه من چه هستم من كه هستم چون هنوز به دوستانم نگفته ام من نيز مي توانم عاشق شوم عشق بورزم و ازدواج كنم چون هنوز به آنها نگفته ام فرق من و شما تنها در تفاوتي كوچك است .
چون هنوز به آنهايي كه من را بيمار مي خوانند نگفتم من بيمار نيستم اگر بيمار هستم چرا درمان آنرا نمي گوييد.
چون هنوز به آنها نگفتم هر تفاوتي بيماري نيست هر تفاوتي اختلال نيست .

من مي مانم

راه من

نامم را پدرم انتخاب كرد نام خانوادگيم را اجدادمان ولي راهم را خودم انتخاب مي كنم

زایش

زايش
يك نشانك - يك خروجك
يك ورودي – يك خروجي
آري زايش من به همين سادگي بود