۱۳۸۷ مهر ۶, شنبه

آيا همجنسگرايي در حيوانات ديده شده است؟

البته هدف من در اينجا نقل پاره اي بررسي ها و مشاهدات می باشد و اينكه آيا از اين مشاهدات چه نتيجه عقلاني يا اخلاقي ميتوان گرفت (يا نميتوان گرفت) را به ديگر متكلمان و اخلاق گرايان و درهرحال خود خوانندگان واگذار ميكنيم.

1. ديده شده است كه گاهي حيوانات ماده ميمونهاي Rhesus (عامل Rh خون منسوب به آنهاست) معروف به Macaque اقدام به رفتاري شبيه به رفتارحيوانات نر و ماده حين جفت گيري ميكنند. دليل اين رفتار بخوبي درك نشده است. آيا اين رفتار بخاطر كسب موقعيت برتر در گروه و يافتن جفتهاي نر قوي تر است. آيا اين مسئله فقط از روي لذت و سرگرمي است؟

2. محققين با بررسي گونه هايي از پرندگان كه به شكل تك همسري تشكيل خانواده ميدهند دريافتند كه با توجه به تغيير در تعادل عرضه و تقاضا، مواردي از همجنسگرايي در مادگان و نرها ديده ميشود. براي مثال با افزايش تعداد خانواده هاي شامل يك نر و چند ماده ميزان همجنسگرايي مادگان افزايش مي يابد و برعكس ميزان همجنسگرايي نرها كاهش پيدا ميكند.
3. يك بررسي در اكتبر 2003 ميلادي توسط Dr. Charles E. Roselli et al نشان داده است كه حدود 8 تا 10 درصد از ميش هاي نر (در يك گروه 27 نفره تحت آزمايش) تمايلات همجنسگرايانه از خود نشان ميدهند (حتي زماني كه محروم از ماده ها نباشند). بررسي هاي مقايسه اي ظاهراً نتوانسته عامل اجتماعي خاصي در توجيه اين پديده را ارائه كند. معاينه و مقايسه مغز دو نوع ميش همجنسگرا و دگرجنسگرا نشان داده است كه اندازه هسته جنسي دوشكلي بيضوي ovine Sexually dimorphic Nucleus واقع در منطقه پره اپتيك هيپوتالاموس قدامي در گروه دوم بزرگتر از اقليت همجنسگراست. از طرفي سطح آنزيم Aromatase mRNA در اين قسمت از مغز ميشهاي دگرجنسگرا بالاتر از گروه ديگر بوده است و اين احتمال وجود دارد كه توانايي ساخت هورمونهاي استروژني در سلولهاي مغز آنها بيش از همجنسگرايان باشد. با وجوديكه اندازه هسته قدامي هيپوتالاموس در ميمونهاي رزوس نر بزرگتر از ماده هاست، از اين لحاظ شباهتي بين اين اندام در ميمونهاي ماده همجنسگرا و نرهاي دگرجنسگرا پيدا نشده است.
4. موشهاي ماده اي كه بصورت آزمايشي در دوران جنيني تحت تأثير هورمونهاي استروئيدي مردانه قرار گرفته اند رفتاري مشابه موشهاي نر را در دوران جفت يابي از خود نشان ميدهند. آيا حضور غيرمعمول هورمونهاي مردانه در دوران جنيني نقش مهمي در رفتارهاي همجنسگرايانه موشهاي ماده داشته است؟ آيا اين نتايج را ميتوان به انسان نيز تعميم داد. برخي فرضيات نيز حاكي از اثر توليد برخي آنتي بادي ها در خون مادر نسبت به آنتي ژنهاي فرزند پسري بوده است كه طي زايمان بعدي تشديد شده و به خون وي انتقال يافته است. آيا بررسي هاي علمي توانسته است درستي چنين فرضيه اي را به اثبات برساند. در برخي بررسي ها نيز اثر نيكوتين در خون مادر بعنوان عاملي در ايجاد تمايلات همجنسگرايانه فرزندان دختر در نمونه هاي حيواني عنوان شده است.
5. در ميان پرندگان برخي گونه هاي پنگوئن، شترمرغ ها و فلامينگوهاي نري ديده شده اند كه اقدام به پيوندهاي خانوادگي با همجنسان خود كرده و تشكيل لانه داده اند ( ديده شده است بعضي از اين جفت ها حتي زماني كه امكان انتخاب آسان ماده ها را داشته اند جفت هاي نر خود را رها نكردند). در باغ وحش پارك مركزي نيويورك نمونه هاي متعددي از پنگوئن هاي گونه chinstrap را ميتوان يافت كه در طول عمر جفتهاي همجنس خود را رها نكرده اند.


6. بونوبوها Bonobo گونه اي از ميمونهاي آفريقايي نزديك به انسان اند كه گرايشات جنسي متنوع در آنها بسيار معمول تر از ديگر حيوانات است. مطابق برخي بررسي ها حدود 75 درصد از روابط جنسي به منظور توليد مثل نيست و تقريباً تمامي آنها دوجنسگرا bisexual محسوب ميشوند. ظاهراً اينگونه روابط بعنوان ابزاري براي تخفيف تنشهاي بين افراد استفاده ميشود.
7. گونه اي از دلفين هاي نر نوجوان معروف به "بطري-دماغي" در روند تكاملي خود براي رسيدن به بلوغ اغلب اقدام به برقراري روابط جنسي موقت با نرهاي ديگر ميكنند. محققين احتمال ميدهند كه اين رفتارها احتمالاً به منظور برقراري پيوندهاي عاطفي درازمدت بين اعضاء گروه ايجاد ميشود. بعضي بررسي ها نشان داده است كه چنين جفتهايي به كمك هم به تعقيب ماده و محصور كردن و متوقف كردن آنها در ايام جفت گيري مي پردازند.
8. در ميان گونه اي از قوهاي متعلق به استراليا مشاهده شده است كه دو نر اقدام به تشكيل لانه ميكنند و حتي ممكن است با پذيرفتن يك ماده در ميان خود توليد مثل كرده و حتي بعد از تخم گذاري ماده را از گروه خود خارج كنند. ديده شده است كه شانس زنده ماندن جوجه ها در لانه هايي كه دو نر از آن حمايت ميكنند بيش از ديگر لانه ها (با حمايت يك نر ويك ماده) مي باشد. موارد مشابه نيز در ميان پنگوئن هاي ساكن پارك ها و باغ وحش ها ديده شده است (گاهي آنها از يك تكه سنگ بعنوان تخم در لانه استفاده كرده اند).
9. گونه اي از مارمولك ها Whiptail در مواقع جفت گيري و عدم حضور نرها دچار تغييرات رفتاري- زيستي خاصي ميشوند. از آنجائيكه آنها بصورت بالقوه توانايي تكثير بدون حضور نرها را نيز دارند كه به آن Parthenogenesis گفته ميشود، در اين زمان مارمولك هاي ماده با سطح استروژني كمتر (كه آماده باروري نيستند) با انجام رفتارهاي جنس نر به تحريك جنسي و باروري بهتر مارمولك هاي ماده اي كه سطح استروژن بالاتري دارند و آماده باروري هستند كمك ميكنند.
البته تنوع روابط جنسي در حيوانات به همجنسگرايي محدود نميشود و موارد زيادي از ايجاد پيوند بين دو گونه نزديك كه منجر به فرزند شده است ديده شده است (مثل اسب و خر، و همينطور شير و ببر). نكته جالب توجه اين است كه افشاي نتايج اين بررسي ها قدمت چنداني ندارد و ظاهراً بسياري از حيوان شناس ها تمايل چنداني به كند و كاو و ورود به چنين مسائل "سياسي، مذهبي، اجتماعي" بحث انگيز نداشته اند.

۱۳۸۷ مهر ۲, سه‌شنبه

روحانیت و همجنسگرایی

توضیح :متن زیر را بارها در وبلاگهایم قرار داده بودم ولی چون وبلاگهای قبلیم مسدود شده بودند دوستان خواهش کردند که این متن را دوباره بگذارم
روحانیت و همجنسگرایی
همواره برایم جالب بود که بدانم روحاینون جامعه چه نظری نسبت به همجنسگرایی دارند اگر آن را بیماری می دانند چرا درمان آن را نمی گویند و اگر بیماری نیست چرا با آن مخالفت می کنند بنابراین مدتی پیش برای سایت آقای فاضل لنکرانی ایمیلی زدم و توضیحاتی نوشته و جواب خویش را نیز گرفتم!!!
نامه من :
سلام من پسري ??ساله و همجنسگرا مي باشم آقايان از طرفي نزد چند دکتر روانپزشک مراجعه کرد ه ام که اين مورد را نه تنها بيماري نمي دانند بلکه آنرا کاملا طبيعي مي دانند و يکي از دکتران نيز با اينکه آن را بيماري نمي دانست ولي باز قرص هاي هورموني برايم تجويز کرد و لي با مصرف اين قرصها هيچ تغييري در من صورت نگرفته و تنها ميل جنسي من بيشتر شده ولي تغيير نکرده از طرفي به يک دوگانگي ميان دين و عقل خویش رسيده ام. آقاي لنکراني آيا ديني که تکلبف پيروانش را مشخص نکرده بايد به آن دين اعتقاد داشت . آقاي لنکراني مي خواستم نظر شما را نسبت به همجنسگرايي بدانم اگر شما آن را بيماري مي دانيد پس درمان آن چيست ؟
جواب:
بسمه تعالی - سلام علیکم
لواط يکي از زشت ترين و قبيح ترين گناهان کبيره است و در اسلام مجازات شديد براي لواط کار چه فاعل باشد و چه مفعول باشد در نظر گرفته شده است. حکم لواط افراد بالغ در صورتي که براي حاکم شرع ثابت شود قتل است و حاکم شرع مخير است که اورا به يکي از راه هاي زير به قتل برساند:
1- گردن اورا با شمشير بزند2- او را با دست و پاي بسته از بلندي مانند قله کوه و امثال آن پرتا کند.3- او را رجم ( سنگسار) کند تا بميرد4- اورا در آتش بسوزاند تا بميرد.البته اين حکم درصورتي جاري مي شود که براي حاکم شرع با شرايط آن ثابت شود هرچند راه اثبات آن بسيار سخت و مشکل مي باشد. درهرصورت هم جنس بازي علاوه بر آنکه از نظر اسلام و همه اديان الهي وحتي عقلاي عالم کار زشت وناپسندي وبرخلاف فطرت و طبيعت انسان است. ما نمي دانيم شما نزد چه دکتري رفته ايد که اين مسئله را يک امر طبيعي دانسته است ولي درهرصورت اين کار برخلاف فطرت انسان است وازاين کار فورا بايد توبه کنيد و نزد پزشک متخصص ومؤمن برويد تا براي شما داروي تجويز کند که از اين مرض نجات پيدا کنيد. هرچند گناه شما زشت و سنگين مي باشد ولي بدانيد که رحمت خدا بالاترو بزرگتر از همه چيز است واگر واقعا توبه کنيد و از خداوند هم طلب بخشش کنيد خداوند هم انشاء الله شمارا مي بخشد بشرط آنکه دوباره به اين مرض خود راگرفتار نکنيد. موفق باشيد.
----------------------
جواب این حاج آقای که کتاب توضیح المسائل آن را در خانه خویش نیز بارها دیده ام من را بسیار متعجب کرد ( تعجبی همراه خنده. خنده ای تلخ از مجازاتهایی که بیان کرده ) بسیار جالب است که آنها من را مریض می خوانند ولی درمان آن را نمی گویند و به گقتن پزشک متخصص و مومن اکتفا می کنند . ونمی دانم که چرا؟ من از همجنسگرایی سخن می گویم و او از لواط آیا مگر رابطه مقدس دگرجنسگرایی با رابطه زنا برابر است که رابطه مقدس همجنسگرایی با لواط برابر باشد

۱۳۸۷ شهریور ۲۷, چهارشنبه

چه کسي مي‌آيد با من فرياد کند؟

من دچار خفقانم، خفقان!مشت مي‌کوبم بر در
پنجه مي‌سايم بر پنجره‌ها
من دچار خفقانم، خفقان!
من به تنگ آمده‌ام، از همه چيز
بگذاريد هواري بزنم،
-آآآآآآي!
با شما هستم!
اين درها را باز کنيد!
من به دنبال فضايي مي‌گردم،
لب بامي،
سر کوهي،
دل صحرايي
که در آنجا نفسي تازه کنم.
آه!
مي‌خواهم فرياد بلندي بکشم
که صدايم به شما هم برسد.
من هوارم را سر خواهم داد،
چاره درد مرا بايد اين داد کند.
از شما خفتهء چند،
چه کسي مي‌آيد با من فرياد کند؟

۱۳۸۷ شهریور ۱۴, پنجشنبه

نامه ای به دکتر علی شریعتی

مي خواهم زندگي كنم ،‌راهم را بستند
ستايش كردم ،‌گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گريستم گفتند بهانه است
خنديدم ،‌گفتند ديوانه است
دنيا را نگه داريد مي خواهم پياده شوم
دكتر شريعتي
پيامبري بزرگ همچون شما مي خواهد پياده شود پس من چه كنم شما از زندگي ،‌ستايش ،‌عشق و خنده و گريه نوشته ايد من از چه بنويسم
چگونه زندگي كنم ،‌ستايش كنم ،‌عاشق شوم ،‌بگريم و بخندم در حالي كه هنوز خود را اثبات نرسانده ام هنوز نتواستم ابتدايي ترين نيازهاي وجوديم را بيان كنم
از زندگي كه وجود ندارد يا از خدايي بنويسم كه نمي دانم كجا سرگردان است از عشقي بنويسم كه حداقل مجازات آن در جامعه شما مرگ است خنده و گريه نيز كه ...
شما به خوبي مي دانستيدكه نمي دانند
من يك همجنسگرای ايراني هستم
چرا در هيچكدام از سخنانت ندانستن آنها را به دانستن نرساندي تو كه پيامبر دين من بودي چرا؟ پيامبري كه جرات نداشت از مشكلات پيروانش سخني بگويد و خدايي كه براي مشكلات بندگانش كاري نكرد نه تنها بايد پياده شوند بلكه بايد هزار بار ...

من می دانم

می دانم اگر دست گرم او را در آغوش بگیرم همه ما را همنجنسباز منحرف می خوانند
می دانم اگر لبان زیبای او بر لبهای من نقش بندد به 60ضربه شلاق محکوم می شویم
می دانم اگر در یک تخت عریان همبستر شویم به 99 ضربه شلاق محکوم می شویم
می دانم اگر بخواهیم از غریزه زیبای جنسی خویش بهره بریم به اعدام محکوم می شویم
آری من همه اینها را می دانم
می دانم که در یک جامعه مذهبی عقل گریز به دنیا آمدیم
آری من همه چیز را می دانم جز یک چیز
که آیا در این جامعه ... خدایی وجود دارد ؟

دين ؟؟؟؟

باورهاي زنگ زده ،انديشه هاي منجمد
در كدام قرن زندگي مي كنيم -در كدام قرن فكر مي كنيم

نمي دانم دين خوبي است يا بد است ولي مي دانم هر چه است چيزي جز محدوديت نصيب پيروانش نكرده است

ديني كه زن را در حجابي محدود مي كند
مرد را در آلتي
زن را در ...
زن را به مفعول بودن
مرد را به فاعل بودن
ازدواج را به دو غير همجنس
دوستي را بين دو همجنس
پرستش را به خم و راست شدن مضحكانه
برگزيده خدا را به بي سوادي زنباز
و خدا را در كتابي ناقص


براستي اين دين چيزي محدوديت نصيب پيروانش كرده است .

۱۳۸۷ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

خرد



و امروز در مورخ 00/00/0000 خرد در جامعي مذهبي اسلامي ايراني محاكمه خواهد شد كه شاكي ان طبق معمول ... مي باشد .
مورد شكايت :
ترويج فرهنگه همجنسبازي در جامعه

راهرو دادگاه :
عده اي كثيري از خبرنگاران و مردم در سالن راهرو تجمع كرده اند و منتظر ورود خرد به دادگاه مي باشند و هر يك چيزي مي گويند و كه در اين بين خرد با لباسي سپيد وارد دادگاه مي شوند و هجوم خبرنگاران و مردم به سوي او

جلسه دادگاه :
قاضي وارد مي شود و همگان قيام مي كنند و...
خرد در جايگاه متهم حاضر مي شود
قاضي : خرد شما به ترويج فساد و همجنسبازي در جامعه متهم هستيد و شاكي شما .... مي باشد در دفاع از خود چه مي توانيد بگوييد :
خرد : به نام آفريدگار حكيم
من نه تنها اين موارد را قبول ندارم بلكه معتقد مي باشم با متهم كرد خرد در جامعه خويش شما باعث ترويج فساد در اين جامعه مي باشد . جناب آقاي قاضي من نه كسي را به فساد وهمجنسبازي دعوت كردم بلكه آدميت را به مرحله انسانيت رساندم من انسانهاي همجنسگرايي را كه در شناخت هويت خويش دچار مشكل شده بود راهنمايي كردم آنها دانسته بود با اطرافيان خويش تفاوت هايي دارد ولي هيچ كسي اين تفاوتها را درك نكرد شما آنها را منحرف و بيمار مي خوانديد و من به آنها چيزي نگفتم جز اينكه عقل خوش را بكار بگيريد .آقاي قاضي يك سوال از شما دارم ابراهيم چگونه خداي خويش را شناخت آيا ابراهيم از روي عقل و خرد به پروردگار خويش نرسيد در حالي كه اطرافيان او چيزهايي ديگر مي خواستند . آري اين دوستان نيز همانند ابراهيم ،‌گاليله و حلاج و ... مي باشند كه در آن روزگار ها نيز خرد بزرگ را به دادگاه كشاندند و امروز بعد از هزاران سال بار ديگر خرد را متهم مي كنند .آقاي قاضي چون شب سياه و روز سفيد است آيا مي توان بگوييم شب دچار اختلا ل است بيمار و ناقص .
و در آخر من نه فاسد بلكه من مروج فرهنگ يكتا پرستي مي باشم چگونه يك انسان كه هويت خويش را نشناسد نمي تواند خداي خود را بشناسد آنها به كمك من هويت خويش و همجنسگرا بودن خويش و به كمك هويت خويش خداي خويش را خواهند شناخت .
.
.
.
پس از تشكيل چند جلسه دادگاه و راي قاضي خرد در جامعه مذهبي ايران به دار آويخته شده و از آن پس جهل جايگزين خرد شد .

درمان همجنسگرايي ؟؟

در سايت http://talabehyar.parsiblog.com متني در مورد همجنسگرايي نوشته و نه تنها آن را بيماري نمي داند بلكه براي آن روش درمان نوشته و عوامل بوجود آورنده آن را نوشته كه بصورت زير مي باشد

عمولاً عوامل هم‏جنس بازی را میتوان چنین برشمرد:- روابط غلط خانوادگی که در نتیجه آن، پسر با پدر و دختر با مادر انطباق نمییابد و الگوی رفتاری مناسب کسب نمیکند. - تجارب غلط هم جنس خواهی در اثر برخورد با دوستان ناباب. - احساس بی ارزشی و سرخوردگی در تلاش برای ایجاد رابطه مشروع با جنس مخالف. - محدودیت‏های محیطی (مثلاً محل خواب پسرها از یکدیگر جدا نیست و یا اهل خانواده مجبورند با هم در یک محل و در یک اتاق زندگی کنند). - ضعف مبانی مذهبی و اعتقادی.


حال از نويسندگان آن وبلاگ محترم يك سوال دارم من كه نه روابط غلط خانوادگي داشتم نه تجارب غلط هم جنس خواهي در اثر برخورد با دوستان ناباب و نه موارد ديگر و از لحاظ اصول مذهبي نيز مي توانم به جرات بگويم برترين فرد شهر بودم پس من براي چه همجنسگرا شدم من كه از 9 سالگي نمازم شروع شد مسجد مي رفتم فحش را گناه كبيره مي دانستم دروغ برايم حكم مرگ داشت پس من چرا . بنابراين مطلب شما طبق كدام نوشته مي خواهد همجنسگرايي را توضيح دهد . آن را بيماري مي دانيد پس چرا دكتر روانپزشكم آن را بيماري نمي داند و آن را كاملا طبيعي مي داند نه تنها نزد يك دكتر بلكه نزد سه دكتر رفته ام . دوستان عزيزم در مورد همجنسگرايي به گونه اي سخن مي گويند كه فقط آن را شهوت مي دانند ولي به خداي عادل خويش سوگند مي خورم آن احساسي كه من نسبت حميد دارم شهوت نيست ،‌شهوت كه پاهايم را نمي لرزاند ،‌شهوت كه قلبم را تكان نمي دهد شهوت كه باعث لرزش دستهايم نمي شود و نمي دانم چرا شما مي خواهيد مرتبا همجنسگرايان را با همجنسبازان و لواط كاران يكسان دانيد آيا زناكاران يا زنبازان با دگر جنسگرايان برابرند؟ براستي آيا مي دانيد عشق من حميد ،‌38 ساله دارد آيا اين عشق را هنوز از روي شهوت مي دانيد ؟ چگونه عشق خويش را پاك مي دانيد ولي عشق من شهوت است ؟

جوانان ايراني به كجا مي روند ؟

براي كاري نياز به عكس سيب داشتم . به سايت گوگل رفته و هنگامي كه مي خواست سيب را تايپ كنم باور كردني نبود رديفهايي از كلمات زشت و ناپسند روبرويم قرار گرفته
س...
س... دختر
س... ايراني
س... دختراي ناز
و هزار س... ديگر باور نمي كردم كه اينجا ايران است و اينان كساني هست كه ادعاي مسلمانيشان گوش همگان را كر كرده . براستي چه بر سر جوانان ايراتي آمده كه همه چيز زندگيشان را چتهاي مبتذل و عكس و كليپ هاي پورنو گرفته است . در چت رومهايشان كه ديگر انسانيت را به زير سوال برده اند آري براستي در چت رومهاي فارسي آيا چيزي جز ... كلفت و ... سفيد مي بينيد آيا جز شهوتهاي حيواني آنجا چيزي ديگري مي بيند . آيا جز حرفهاي ركيك و الفاظ مبتذل چيزي جلوه گري مي كند . براستي آيا تا زماني كه جوانان ايراني در سفيد و كلفت مانده اند مي تواند به آنها اميد داشت . جالبتر از اينكه آنها همگي خودشان را مسلمان مي دانند و دينشان را بهترين و كتابشان را برترين و آنها با داشتن بهترين ها و برترين ها ( طبق گفته خودشان ) به چنين جايگاهي رسيده اند . نمي دانم جوانان ايراني با اين سرعت به كجا مي رسند ؟

نامه اي به علي پيشواي شيعيان



با سلام
همواره از عدالت شما شنيده بودم همواره از جسارت شما شنيده بودم همواره از معصوم بودن شما شنيده بودم و بسيار دوست مي داشتم به عنوان يك انسان كه پدر و مادرش همواره از شما سخن مي گويند بيشتر بدانم بنابراين شروع كردم به خواندن كتاب نهج البلاغه كه مجموع نامه ها خطبه ها و حكمتهاي شما بود ولي اي كاش هرگز اين كار را نمي كردم زيرا با خواند آنچه را كه ديگران هيچوقت به من نگفته بودند دانستم و حال اين دانستن سوالاتي را برايم به بار آورد . براستي علي شما در
حكمت 238 اينگونه سخن گفته اي
زن و زندگى، همه‏اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اينکه چاره‏اى جز بودن با او نيست

اي علي من نمي دانم چرا شما زن را دردسر و زندگي را زحمت مي دانيد من نمي دانم فاطمه و يا زينب و يا زنان آن جامعه براي شما چگونه بودند كه اينگونه آنها را توصيف كرده اي ولي اي علي زنان اين جامعه براي من زحمت نيستند مادرم نه تنها مايه زحمت براي ماست بلكه مايه رحمت است و به يقيق رسيدم كه او معجزه اي بسيار بزرگ مي باشد كه اگر او نبود بي شك من به پوچي مي رسيدم . اي علي من يك انسان مي باشم كه دينم همان خداي من و عقل من مي باشد و در اين دين توهين به هر انساني گناه كبيره است و نمي دانم چگونه انساني كه معصوم است زن را اينگونه تعريف كرده است . علي زندگي براي من دردسر نيست زندگي براي من نشان دهنده اوج عشق الهي به بنده اش مي باشد زندگي براي من شادي است و براستي اي علي اي كاش شما هم فيلم راز را مي ديد كه همانند من مي دانستيد زندگي دردسر نيست .

آهان در جايي ديگر لواط را فقط به دليل اينكه باعث فزوني فرزندان نمي شود نهي كرده اي
ترک «لواط» را براى فزونى فرزندان ( حكمت 252 )
اي علي من نمي توانم اين منطق شما را بفهم آيا بايد هر رابطه زناشويي را كه منجر به فزوني فرزندان نمي شود ترك كرد . اي علي ازدواج در دين من براي فزوني فرزندان نيست ازدواج براي من رسيدن عشقي زميني به عشقي الهي است حال اين ازدواج هر گونه مي خواهد باشد همجنس با همجنس يا همجنس با غير همجنس
و در حكمت 102 اينگونه سخن گفته اي :
: روزگارى بر مردم خواهد آمد که محترم نشمارند جز سخن چين را، و خوششان نيايد جز از بدکار هرزه، و ناتوان نگردد جز عادل. در آن روزگار کمک به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منّت گذارى، و عبادت نوعى برترى طلبى بر مردم است، در آن زمان حکومت با مشورت زنان، و فرماندهى خردسالان، و برترى خواجگان اداره مى‏گردد

اي علي نمي دانم چرا اينگونه از مشورت با زنان هراس داريد ولي من مي بينم اين زنان كه جايي آنها را زحمت و جايي آنها را كم خرد مي نامي در دين تو نقش بسزايي دارد من مي دانم اگر فرعون با آسيه مشورت نمي كرد موسي نبود – من مي دانم اگر مريم پاكدامن نبود عيسي نبود – اگر خرد فاطمه نبود امامتي نبود - اگردرايت زينب در كربلا نبود كربلايي نبود و هزاران اگر ديگر كه در دين شما بسيار زياد مي باشد . اي علي در دين من زن و مرد همه با يكسان هستند مگر در عشق ورزيدن به پروردگار راستين

در جاي ديگر به گونه اي سخن مي گويي كه من ...
( نامه 31 – صفحه 162 )
در امور سياسي کشور از مشورت با زنان بپرهيز، که راي آنان زود سست مي‏شود، و تصميم آنان ناپايدار است، در پرده حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، زيرا که سخت‏گيري در پوشش، عامل سلامت و استواري آنان است، بيرون رفتن زنان بدتر از آن نيست که افراد غير صالح را در ميانشان آوري، و اگر بتواني بگونه‏اي زندگي کني که غير تو را نشناسند چنين کن

اي علي شما مي گويد سخت گيري در پوشش عامل سلامت زنان است در حالي كه در دين من سخت گيري در هر امري ناپسند است آيا سخت گيري در پوشش و منع بيرون رفتن زنان از منزل چيزي جز محدوديت زن را بيان مي كند و در جايي ديگر مي گوييد بگونه اي زندگي كن كه غير از تو را نشناسد . براستي علي زن را چگونه فرض مي كني و چگونه اين سخنان را بر زبان جاري كرده اي .سخناني كه هر عقل سليمي را به شك مي اندازد .

اي علي اي كاش كه هيچگاه نهج البلاغه را نخوانده بودم و ...

مگر کافر شده ای

مگر كافر شده اي

هر زمان كه از آنها مي پرسيدم چرا ؟جوابي نمي دادند جز اينكه مگر كافر شده اي ؟

مي پرسيدم مادر چرا دين من اسلام است آيا چون چون شما مسلمان هستيد و در ايران متولد شده ام بايد مانند زمان جاهليت بدون هيچ تحقيقي دين پدرانم را انتخاب كنم و شما پاسخ مي داديد مگر كافر شده اي

مي پرسيدم مادر چرا نماز بخوانم مگر نه اينكه شما مي گوييد نماز سخن گفتن با پروردگار است چرا تمامي ما بايد به صورت يكسان با خداي خويش سخن بگوييم مادر من نمي خواهم تنها 5 بار بلكه 10 بار مي خواهم با خداي خويش عاشقانه و با زبان شيرين پارسي سخن گويم نه به زبان عربي كه هيچ لغتي از آن را نمي دانم و شما مي گفتيد مگر كافر شده اي


مادر مي گفتم چرا هنگام نماز چادر مي پوشي آيا مگر نامحرم در خانه است ؟ و تو مي گفتي چون مي خواهم در حضور خدا قرار بگيرم و بايد با احترام با او سخن بگويم
مادر خوبم چه كسي گفته حجاب تو نشانه احترام است آيا خداي تو آنقدر غريب است كه همچون نامحرمان خود را مي پوشي آيا هنگامي كه موهايت در خانه پريشان است به ما بي احترامي مي كني و مادر مي گفت مگر كافر شده اي


مادر چرا روز ه مي گيري ؟
چون امر خداست و در ضمن ما بايد به فكر نيازمندان باشيم
مادر چرا فقط 30 روز به فكر نيازمندان باشيم از 365 روز فقط 30 روز پس باقي روزها نبايد به فكر آنان باشيم اي كاش 365 روز را روزه مي گرفتيد . مادر مگر نه اينكه به فكر نيازمندان هستيد نيازمندان كه در وقت افطار مرغ و برنج و ... نمي خورند .
مادر چرا براي امام حسين يكماه عزاداري مي كنيد و سياه مي پوشيد ولي براي حسن حتي سياه نمي پوشيد مگر حسن و حسين و رضا و موسي و يا جعفر چه فرقي باهم مي كنند ؟ مادر مگر نه اينكه امام شما گفته به خداي كعبه رستگار شدم پس چرا براي رستگاري يك فرد گريه مي كنيد و سياه مي پوشيد مادر آهان فهميدم گريه شما براي حسين نيست براي بدبختي خودتان مي باشد و مادرم اينبار با چهره عصبي گفت خفه شو پسرك كافر

ديگر به سوالهايت جواب نمي دهم برو پيش پدرت
مادر تو كه جواب ندادي همش گفتي كفر است و مگر كافر شده اي.

پدرم در حال قرآن خواندن بود كه وارد اتاق شدم منتظر ماندم تا قرآن خواندش كه همگي به زبان عربي بود تمام شود

پدر چرا قرآن مي خواني ؟ پسر عزيزم قرآن خواندن صواب دارد
پدر يعني تو قرآن را فقط براي صواب مي خواني . پدرم آيا خواندن لغات عربي كه نمي داني چه مي گويد صواب دارد
آره پسرم عزيزم خواندن قرآن صواب بسيار دارد حتي اگر آن را نفهمي ؟
با حالتي تمسخر به پدرم گفتم وقتي نمي فهيم چه فرقي مي كند كه قرآن را بخوانيم و يا ...
كه اينبار پدرم گفت مگر تو كافر شده اي اين چه حرفهايي است كه مي زني

پدر مي خواهم يه سوالي بپرسم خواستم از مادر بپرسم ولي جرات اونو نداشتم .
بپرس عزيزم
بپرس عزيزم
چرا مادرم بايد هنگام بيرون رفتن خود را در چادري مشكي محدود كند هر وقت او را مي بينم ياد كلاغ مي افتم
با اين حرف اخمهاي پدرم در هم رفت و با چهره اي عصبي گفت حجاب براي زن مصونيت است و نه محدوديت
چرا زن بايد خودش را مصون نگه دارد و مرد به آزادي هر چه مي پوشد
فرزندم زن همچون جواهري با ارزش مي باشد اگر از او نگه داري نكنيم ممكن است سارقان آن را بدزدند و بي ارزش شود
از حرف پدرم خنده ام گرفته بود به او گفتم ولي پدرم جواهر هميشه با ارزش است چه زماني كه دزديده شود چه در جعبه اي باشد هيچگاه از ارزش آن كم نمي شود اين قياس كاملا اشتباه است در ضمن مگر نه اينكه خودت به من گفتي خدا مي گه تمامي انسانها برابرن مگر در تقوا خوب حال وقتي زن و مرد باهم برابرند چرا زن بايد مصون بماند ولي مرد . پدر اگر مي خواهيد زن مصون بماند بهتر است مادر بجاي چادر خود را درون كدو قلقله زن بگذارد تا هيچكس او را نبيند و هميشه مصون بماند و يا اينكه در آن اتاق زنداني كنيم تا براي هميشه مصون بماند و حتي نور خورشيد موهاي آن را نبيند .
پدرم مگر نه اينكه حجاب محدوديت نيست چرا دختر همسايه مان بخاطر يك عكس از او كه در اينترنت پخش شده بود كه موهايش معلوم بود كشته شد . پدرم در اينجا حجاب كه قرار است به قول شما براي مصونيت باشد جان او را گرفت پس حجاب شما كجايش مصونيت است .

در اين حال صورتم سرخ شود جايتنان خالي پدرم چنان هديه اي به من داد كه تا هميشه در ذهنم مي ماند .
پسرك غرتي دو سال دانشگاه رفته دينشو فراموش كرده
برو گمشو كافر خاك بر سر

هنوز سوالهايم به پايان نرسيده بود كه چنين تقديري از من به عمل آمد اگر به آنها مي گفتم كه نه دينشان را قبول دارم و نه اسلامشان را و يا اينكه مي گفتم من همجنسگرا هستم چه تقديري از من مي شد ؟

من می مانم

من مي مانم

سرزمين خويش كشور خويش ايرانم را دوست دارم
پدرم مادرم خواهرم برادرم را دوست دارم ولي خويش را نيز دوست دارم پس براي رها ساخت خويش يا بايد بمانم و بسوزم يا باسختي هاي زياد پناهنده شوم و من ماندن را انتخاب مي كنم و مي دانم با ماندن خويش نه به عشق خويش مي رسم نه به ازدواج و نه ... آري حتي كوچكترين نيازهايم نيز براورده نمي شوند ولي مي مانم زيرا هميشه از فرار بدم مي آمد من مي مانم و در اينجا سعي مي كنم حق خويش را بستانم مي دانم بسيار سخت است مي دانم كار من از محمد اسلام ،‌از موسي يهود و عيسي مسيح سخت تر است همه اينها را خوب مي دانم ،‌مي دانم هيچ كس حامي من نيست جز خودم مي دانم براي موفقيت و حلت ، براي دكتر بهنام اوحدي براي دكتر احمدي و براي بسياري ديگر ميل زدم ولي جوابي نگرفته ام مي دانم دوستانم ، همنوعان من را همجنسباز و يا ... و ... مي خوانند مي دانم وبلاگ من هفته اي دوبار مسدود مي شود مي دانم
مي دانم دچار افسردگي شديدي شده ام مي دانم ولي باز من مي مانم چون نمي خواهم صورت مساله را پاك كنم بلكه مي خواهم آنرا حل كنم و اگر قادر به حل آن نشدم باز حداقل تلاش خويش را كرده ام و شايد همچون حلاج بر دار آويخته شوم ولي باز مي مانم مي مانم چون حرفهاي بسياري براي گرفتن دارم چون هنوز به خانواده ام نگفته ام كه من چه هستم من كه هستم چون هنوز به دوستانم نگفته ام من نيز مي توانم عاشق شوم عشق بورزم و ازدواج كنم چون هنوز به آنها نگفته ام فرق من و شما تنها در تفاوتي كوچك است .
چون هنوز به آنهايي كه من را بيمار مي خوانند نگفتم من بيمار نيستم اگر بيمار هستم چرا درمان آنرا نمي گوييد.
چون هنوز به آنها نگفتم هر تفاوتي بيماري نيست هر تفاوتي اختلال نيست .

من مي مانم

راه من

نامم را پدرم انتخاب كرد نام خانوادگيم را اجدادمان ولي راهم را خودم انتخاب مي كنم

زایش

زايش
يك نشانك - يك خروجك
يك ورودي – يك خروجي
آري زايش من به همين سادگي بود